مسافر یاسمن دارد تن تو
هوای شهر من دارد دهن تو
بیا تا بارها دورت بگردم
وای هنوز بوی وطن دارد تن تو
از راه دور آمدی
چه ناصبور آمدی
خسته نباشی
مانده نباشی
مشک ختن بر تنت
بوی وطن بر تنت
خسته نباشی
مانده نباشی
گل به گلستان
آتش به زمستان
ماهی به دریا
آهو به بیابان
اما من و تو به همین دلبر یغوان
از هم نه زیاد و کم این دلبر یغوان
از راه دور آمدی
چه ناصبور آمدی
خسته نباشی
مانده نباشی
مشک ختن بر تنت
بوی وطن بر تنت
خسته نباشی
مانده نباشی
به شهر غربت آواره شدم
به ملک مردم بیچاره شدم
در خود شکستم از خستگی در پی
ترانه ها را آتش زده ام
با خشم و قلبی سرکش زده ام
از هم گسستم از خستگی در پی
از راه دور آمدی
چه ناصبور آمدی
خسته نباشی
مانده نباشی
مشک ختن بر تنت
بوی وطن بر تنت
خسته نباشی
مانده نباشی
گل به گلستان
آتش به زمستان
ماهی به دریا
آهو به بیابان
اما من و تو به همین دلبر یغوان
از هم نه زیاد و کم این دلبر یغوان
|
کاربران آنلاین (4)
|