چهار قانون طلایی...+ 1 !!!!

از دست دادن این چهار تا واقعا ً  حماقته!!! 

در این روزگار مزخرف،اگه اینها رو ندونی باختی،پس خوب دقت کن!!!

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

1- همیشه خدایی بالای سر ماست.

2- همیشه آخرین تلاش ات را بکن.

3- هیچ وقت نگو نمی تونم.

4- به هیچ کس اعتماد نکن حتی به خودت.

تفصیر:

1.خدای مهربان همیشه کارهای خوب و بد تو رو زیر نظر داره،و خودت بهتر میدونی که مو لای درز حساب و کتابش نمیره...

2.شاید همین دو دقیقه بعد خدای نکرده مُردی...همیشه جوری تلاش کن که انگار فردا دیگه فرصت انجام کارهاتو نداری...

3.با گفتن نمی تونم،واقعا ً توانایی انجام اون کار رو از دست میدی!اما اگه باور داشته باشی که میتونی،حتما ً میتونی...و یادت باشه که نمی تونم عین شکسته...

4.توی این روزگار که پول شده همه چیز،و اون مردم رشوه خور...و اون نامرد ها...و اونهایی که وقتی نیازشون داری صداتو نمی شنوند...و اونایی که جونتو براشون میدی و تو رو اونقدر محرم نمی دونن که بهت راستشو بگن...و خیلی های دیگه....توی این دنیا وجود دارند،به کی میخوای اعتماد کنی؟؟؟میخوای از پشت خنجر بخوری؟؟؟!

اما من تازگی ها به این نتیجه رسیده ام که باید قانون پنجمی هم داشته باشم تا همیشه موفق باشم!!!

خب!اصل ماجرا!مدتی بود که حس می کردم کارهام خوب پیش نمیره!برای خودم یک بپّا گذاشتم،تا هر کاری توی یه روز می کنم،یادداشت کنه و آخر روز بهم تحویل بده،ببینم که چه گندی بالا آوردم!خودم هم رفتم پی کارهام...کارهایی که طبق معمول می کردم رو،انجام دادم...و شب که یادداشت ها را گرفتم دیدم نوشته:از خانه بیرون رفت...به دانشگاه رسید...خیلی ها اونو میدیدند!پای تخته سوال حل کرد...سوار ماشینش شد و رفت...به خانه رسید...از خانه بیرون آمد...به باشگاه رفت...مبارزه کرد...به خانه برگشت...

   من اول از اونها چیزی نفهمیدم!اما بعدا ً  فهمیدم که «همه منو می دیدند!!!»

   یعنی من وقتی می خواهم کاری را بکنم،از قبل معلوم است،کاملا ً   قابل پیش بینی است،چون به شدت تکراری شده ام...و بعد من قانون پنجم را بوجود آوردم...

5- هیچ وقت،هیچ وقت!دست خودتو رو نکن!

موفق باشید دوستان