ناشنوایی سوار ماشین میشود. راننده پس از اینکه کمی با او صحبت می کنند، به ناشنوائیش پی می برد. پس از مدتی راننده خسته میشود به ناشنوا می گوید آیا رانندگی بلدی؟ او پاسخ میدهد بله . راننده می گوید پس بیا به جای من رانندگی کن و فرد ناشنوا می پذیرد. راننده پس از مدت کوتاهی در اثر خستگی به خواب میرود. به تدریج سرعت ماشین زیاد میشود پلیس متوجه سرعت زیاد او شده و متوقفش می کند. وقتی می خواهد او را جریمه کند ؛ می فهمد ناشنواست، بنابراین از جریمه مصرف میشود. راننده اصلی خیلی خوشش می آید و او نیز همین کار راتکرار می کند. وقتی پلیس بعدی او رامتوقف می کند می گوید من ناشنواهستم. پلیس از طریق زبان اشاره با او ارتباط برقرار می کند. ولی اوکه اشاره نمی دانست نمی تواند پاسخ دهد و جریمه می شود.
به نگرش ترحم آمیز جامعه شنوا نسبت به ناشنوا و سوء استفاده برخی از این نگرش نیز اشاره می کند.