درباره من

تو هم مشهد بودی، ُ ُ . و موهای عسلی ؟! ، . تا شاملو . ، ، نوزده ، تو از ُرولندهایم نجات پیدا کنی! خانم جوانی ، ، و تو اخم کنی که چرا سلفی نمی گیریم و من چرا همش چشمم دنبال دخترهاست!! بخوریم، بلکه از انبوه کافه بستنی های اطراف حرم. هتل درویشی، . ، ، بشود!!! است، وقتی که پرسه می زنم توی صحن های مختلف و این دختر پسرهای جوان را می بینم که عشقولک بازی می کنند و لذتش را می برند!! اصلا حالا که اینطور است امشب خودم را می بندم به پنجره فولاد، تا یا مرا شفا بدهد یا تو را یکی از همین شب ها در کنار خودم ببینم..../ یاسین کرمی، عشقولانه در مشهد
 

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۵/۲۴ ساعت 01:44

کاربران آنلاین (0)