فراموش کردم
رتبه کلی: 906


درباره من
مــن یـکــــ دخـتــر چــادریـــم .

شاد و پرنشاط ، سرزنده و پرکار...

قرآن و نهج البلاغه اگر میخوانم ، رمان و حافظ هم میخوانم.

عاشق پهلوانی های حضرت حیدر اگر هستم ، یک عالمه شعر

حماسی از شاهنامه هم حفظم.

پای سجاده ام گریه اگر میکنم ، خنده هایم بین دوستانم هم

تماشایی است !

من یک عالمه دوست و رفیق دارم.

تابستان ها اگر اردوی جهادی میرویم ، اردوهای تفریحی ام

نیز هرهفته پا برجاست ...

ما اگر سخنرانی میرویم ، پارک رفتنمان هم سرجایش است ...

مسجد اگر پاتوق ماست ، باغ و بوستان پاتوق بعدی ماست ...


دعای عهدمان را اگر میخوانیم ، همانجا سفره باز میکنیم و

با خنده وشادی صبحانه مان میشود غذا با طعم دعا !

ما اگر چادر سر میکنیم ، نقاش هم هستیم ، خطمان هم

خوب است حرفهای دخترانه مان سرجایش ، شوخی های

دوستانه مان را هم میکنیم ، کوه هم میرویم ، عکس های

یادگاری ، فیلم های پر از خنده و شادی
من قشنگ تر از دنیای
خودمان سراغ ندارم !

یازهرا
من یک محجبه ام (neda-71 )    

پایش امضا زدند خیلی زود....

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۸/۱۲ ساعت 16:52 بازدید کل: 185 بازدید امروز: 184
 

یه کم طولانیه ولی خیلی زیباست تا آخر بخونید

 

 

 

پایش امضا زدند خیلی زود

 

 

نامه را تا زدند خیلی زود

 

 

نامه را تا نکرده در واقع

 

 

کوفیان جا زدند خیلی زود

 

 

 

آستین های قتل مهمان را

ظهر بالا زدند خیلی زود

 

 

دیر نارو به فکرشان آمد

 

 

دیر... اما زدند خیلی زود

 

 

اول عازم شدند خیلی زود

 

 

بعد نادم شدند خیلی زود

 

 

باغ داران کوفه هم آن شب

 

 

سکّه لازم شدند خیلی زود

 

 

مثل قاضی شُریح مثل شمر

 

 

همه عالِم شدند خیلی زود

 

 

همه ی دارها خریدارِ

 

 

سرِ مسلم شدند خیلی زود

 

 

پس پریشان شدند خیلی زود

 

 

بس پشیمان شدند خیلی زود

 

 

پیش هفتاد و دو نفر کافر

 

 

ها...مسلمان شدند خیلی زود

نامه داران کوفه ظهرِ دهم

 

 

نیزه داران شدند خیلی زود

 

 

قاریان وای باعث قتلِ

 

 

خود قرآن شدند خیلی زود

 

 

×××

 

 

اسب خون یال رفت خیلی دیر

 

 

با پر و بال رفت خیلی دیر

 

 

شمر آماده گشت خیلی زود

 

 

توی گودال رفت خیلی دیر

 

 

با حساب دو ساعت و اندی

 

 

زینب از حال رفت خیلی دیر

 

 

درخودش گیر کرد خیلی دیر

 

 

شمر تغییر کرد خیلی دیر

 

 

حلق اصغر بدون شک از آب

 

 

تیر را سیر کرد خیلی دیر

 

 

با حساب رقیه داغ حسین

 

 

عمُه را پیر کرد خیلی دیر

 

 

وَ عمو زود رفت خیلی زود

 

 

وَ عمو دیر کرد خیلی دیر

 

 

آفتاب سر حسین تو را

 

 

نیزه تفسیر کرد خیلی دیر...

 



kheyme.blog.ir تعجیل در فرج حضرت صاحب صلوات

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۸/۱۲ - ۱۶:۵۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)