فراموش کردم
رتبه کلی: 146


درباره من
سلام بچه ها خوبید
اسمم نداست
بچه تهرانم
تارخ تولدم:3/10/73
عکس کاربریم هم عکس خودمه خیلی خوش اومدی به صفحه ام!!!!!!!!
نظر بدی خوشحال میشم
ندا شیطوون (neda-z )    

حتما بخون!!با عذرخواهی همه چیز حل...

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۱۴ ساعت 12:13 بازدید کل: 621 بازدید امروز: 143
 

پسر بچه شروري اطرافيان خود را با سخنان زشتش ناراحت مي كرد. روزي پدرش جعبه اي پراز ميخ به او داد و گفت : هر بار كه كسي را با حرف هايت نارحت كردي ، يكي از اين ميخ هارا به ديوار انبار بكوب .

روز اول پسرك بيست ميخ به ديوار كوبيد ، پدر از او خواست تا سعي كند تعداد دفعاتي كه ديگران را مي آزارد ، كم كند . پسركت تلاشش را كرد و تعداد ميخ هاي كوبيده شده به ديوار كمتر و كمتر شد.

يك روز پدرش به او پيشنهاد كرد تا هر بار كه توانست از كسي بابت حرف هايش معذرت خواهي كند ، يكي از ميخ ها را از ديوار بيرون بياورد. روزها گذشت تا اين كه يك روز پسرك پيش پدرش آمد و با شادي گفت : با ، امروز تمام ميخ هارا از ديوار بيرون آوردم!

پدر دست پسرش را گرفت و با هم به انبار رفتند ، پدر نگاهي به ديوار انداخت و گفت آفرين پسرم كار خوبي انجام دادي ، اما به سوراخ هاي ديوار نگاه كن . ديوار ديگر مثل گذشته صاف و تميز نيست . وقتي تو عصباني مي شوي و با حرف هايت ديگران را مي رنجاني ، چنين اثري بر قلب شان مي گذاري ، تو مي تواني چاقويي در دل انساني فرو كني و آن را بيرون بياوري ، اما هزاران بار عذر خواهي هم نمي تواند زخم ايجاد شده را خوب كند

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۵/۱۴ - ۱۲:۱۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)