|
احمد.زمانی
(nemo70 )
آلبوم:
عارفانه
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
97 بازدید امروز: 95
توضیحات:
یادم میاد بچه که بودم بعضی وقت ها با خواهرم یواشکی بابام رو نگاه می کردیم ساعت ها با دست مشغول جمع کردن آشغال های ریزی بود که روی فرش ریخته شده بود... من و خواهرم حسابی به این کارش می خندیدیم ! چون می گفتیم چه کاریه ؟! ما که هم جارو داریم هم جارو برقی !!! چند روز پیش که حسابی داشتم با خودم فکر میکردم که چه جوری مشکلاتم رو حل کنم یهو به خودم اومدم... دیدم که یک عالمه آشغال از روی فرش جلوی خودم جمع کردم
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۲/۲۰ ساعت 23:05
برچسب ها:
1
2
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (3)
|