تهران - ایرنا - در مطلبی که با عنوان «حکایت تلخ یک فیلم» روز دوشنبه در ستون نگاه روز روزنامه اعتماد منتشر شد آورده است:من بر خلاف خیلی ها به همه توصیه می کنم که فیلم «من روحانی هستم» را ببینند. اگر دستم می رسید و کاره یی بودم اتفاقا از صدا و سیما می خواستم که حتما این فیلم را پخش کند.
در ادامه این مطلب که به قلم «صادق زیبا کلام» است می خوانید:در چندین نوبت هم پخش کند که همه آن را ببینند.
می دانید چرا؟ چون اتفاقا این فیلم مستند بیش از آنکه ضایع کننده روحانی باشد، سقوط اخلاقی سازندگان و مخالفان آقای رییس جمهور را به نمایش می گذارد یا دست کم و در معصومانه ترین نگاه به سازندگان آن، «من روحانی هستم» بیانگر عمق بی اخلاقی و تمسک به راه و روش هایی است که در بهترین حالت باید آنها را غایت ماکیاولیستی بودن یک جماعت و گروه سیاسی دانست.
فیلم من روحانی هستم، در حقیقت نشان می دهد که چگونه افراد و اشخاص که خدا را می پرستند و نماز می گزارند، آنقدر راحت برای قدرت، برای زدن حریف و رقیب سیاسی، برای کسب امتیاز سیاسی، زمین و زمان را به هم می دوزند و می بافند، سره و ناسره را درهم می تنند، راست و دروغ را بی محابا با هم درمی ریزند و بدون کمترین عذاب وجدان چشم بسته و مثل آب خوردن بر روی هر حق و باطلی می نهند که حسن روحانی را بی اعتبار سازند.
ماکیاول را باید از درون قبر به در آورد و به کلاس این دوستان برد که یاد بگیرند هدف چگونه پست ترین وسایل را هم توجیه می کند.
یکی از ابتدایی ترین روش های تحریف آن است که شما موضوعی را بدون مقدمه و موخره آن یا بدون صدر و ذیل آن روایت کنید.
جمله یی را، حرکتی را، موضع گیری را و اظهارنظری را از حسن روحانی یا هر کس دیگری بدون آنکه به مخاطب توضیح دهیم که آن کنش سیاسی در چه شرایطی بوده، ماقبل و مابعد آن چه بوده، در چه فضایی گفته شده، بدون در نظر گرفتن هیچ کدام از اینها فقط آن جمله، حرکت و یا موضع گیری را روایت کنیم.
داستانی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین اتفاق افتاد درست چنین وضعیتی را دارد.
آن حرکت اتفاقا می توانست به بزرگ ترین گام در جهت تامین منافع ملی کشور تبدیل شود. اما یک جریان تندرو آن را خرابکاری کرد و نهایتا همه تمهیداتی که تحت عنوان ماجرای مک فارلین شروع شده بود، متوقف ماند.
کمترین فایده جریان مک فارلین این بود که خونی و جانی تازه در دفاع ضدهوایی ما که عملابه واسطه نداشتن قطعات و تجهیزات زمین گیر شده بود به وجود آورد.
ده ها فروند هواپیمای جنگنده و بمب افکن عراقی ها در نتیجه تسهیلات ضدهوایی که به واسطه معامله با مک فارلین به دست ما رسیده بود، در عملیات بعدی در جنوب و غرب سرنگون شدند.
شمار قابل توجهی از نمایندگان مجلس دوم با تداوم نخست وزیری موسوی موافق نبودند.
آنان اغلب تعلق به طیف راست سیاسی داشتند و علت مخالفت شان هم به دلیل سیاست های چپگرایانه و به زعم آنها سوسیالیستی دولت وی بود.
سردمداری این گروه یا این جریان با مرحوم آیت الله آذری قمی بود.
وساطت آقای هاشمی رفسنجانی در مجاب کردن این آقایان که با ادامه کار موسوی موافقت کنند به جایی نرسید و در نهایت نزد مرحوم امام(ره) رفتند.
مرحوم امام(ره) با برکناری مهندس موسوی مخالفت کردند. اولاایشان با سیاست های چپ گرایانه مهندس موسوی موافق بودند، یا دست کم با سیاست های به زعم جناح راست، سوسیالیستی وی هیچ مخالفتی نداشتند.
دلیل دیگر مرحوم امام(ره) در اصرارشان برای ماندن موسوی این بود که ما در وسط جنگ با عراق بودیم و مرحوم امام (ره) معتقد بودند که تغییر دولت پیام خوبی به عراقی ها و دیگران نمی دهد.
ممکن است این گونه تعبیر شود که میان ما اختلافاتی به وجود آمده و دشمنان ما از تغییر دولت تصور کنند که در داخل با بحران مواجه شده ایم.
در نهایت آن نمایندگان که تعدادشان به 99 نفر می رسید به رغم صلاحدید امام(ره) به تداوم دولت موسوی رای مخالف دادند، اما این همه آن ماجرا نیست.
برخی از رادیکال های آن زمان تلاش کردند که مخالفین را متهم به استنکاف از رای امام(ره) بنمایند و آنان را به اصطلاح ضد ولایت فقیه معرفی کنند.
جالب است که امام محکم در برابر تندروها ایستادند و نشان دادند هیچ آزردگی و دلخوری از این که آن 99 نفر مطابق نظر ایشان رای ندادند، ندارند.
بخش های دیگر فیلم «من روحانی هستم» را که منصفانه و به دور از دروغ و تحریف مورد بررسی قرار دهیم به همین نتایج بالاکه در مورد مک فارلین و 99 نفر گفتیم، می رسیم.
منتها حرف اصلی و اساسی همان است که هدف چقدر وسیله را توجیه می کند؟
آیا در مورد همه چهره ها و شخصیت های جمهوری اسلامی نمی توان چنین فیلمی ساخت؟
آیا با تحریف و زدن صدر و ذیل یک کنش سیاسی از دل حوادث و رویدادهای 34 سال گذشته نمی توان امروز به تخطئه و شانتاژ آن شخصیت پرداخت؟
آیا مشابه مستند «من روحانی هستم» را عده دیگری با پول و امکاناتی که در اختیار سازندگان بوده نمی توانند در مورد چهره های محبوب آن و هم نظرانشان بسازند و بعد هم مدعی شوند که می خواسته اند تا حقیقت را نشان بدهند، و خواسته اند «چهره واقعی و انقلابی آن شخصیت را نشان دهند.»