فراموش کردم
رتبه کلی: 1595


درباره من
جوونی و هزار آرزو
پشت موی بلند و پشت بازو
در جستجوی رنگین کمون
همگی از خونه زدن بیرون
حرف از تقسیم آب و گندم
فتح دروازه تمدن
صلح و دوستی دنیای ایده آل
دنیای عاشقای بی خیال
یکی تو جمع خودشو یادش رفت
یکی یه چیزی جا گذاشت و مجبور شد برگرده
یکی زد تو کار کت و شلوار و کاپشن
(Stock Option)یکی زندگیشو فروخت به استاک اپشن
شادی دیپرشن گرفت و بستری شد
شکوفه دق کرد و پژمرد
آزاده زیاد حرف زد و افتاد تو زندون
امید رو فرستادن قبرستون
ایمان زد تو کار شک و تردید
رستم خماره، میگن تو ترکه دایی
پیمان زد زیر حرفش و فرار کرد
آرزو گم شد، شاید یه روز برگرده
امان از سرنوشت بی انجام
پنجره های رو به غروب
امان از این چاه بی انتها
رفیق بد ،
... زغال خوب !
کیوسک (newnazi )    

سلام . سلام . سلام . ( + يك انشاء )

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۲/۲۳ ساعت 19:30 بازدید کل: 1102 بازدید امروز: 168
 

به نام خدا

سلام خدمت دوستان گل ميانالي . عزيزاني كه مطلب قبلي رو خوندن ، در جريان هستن كه قصد داشتم براي تلاش در امتحان ورودي تيزهوشان كمتر بيام سايت ، اما حالا ميليون ها كتاب تست رياضي تموم شدن و من فارغ از اضطراب امتحانات تصميم گرفتم كه هر روز سري به اينجا بزنم . البته قرار بر اين بود كه تا تير ماه نيام ،‌ اما دلتنگي براي مطالب دوستان از يك طرف و از طرف ديگه ، اتمام بخش سخت مدرسه باعث شد كه باز هم بيام و در خدمت شما باشم . البته امتحانات ترم هنوز مونده ، ولي خب اين امتحانات عملا خوندني به حساب نميان و منم تصميم ندارم تمام روزهاي خوش بهارم رو پاي كتاب هدر بدم .
صحبت از مدرسه شد و امتحانات ... . اين سال به خصوص براي من حال و هواي ديگه اي داره . اول راهنمايي كه بوديم ،‌ همه دلمون مي خواست هر چه سريع تر بگذره و ما برسيم به سال سوم ، يعني مقام ارشدي مدرسه . اما حالا ديگه هفته ي آخر مدرسه هاست و همه ي ما دانش آموزان سال سوم ، ماتم اتمام دوران راهنمايي و جدايي از دوستان و معلماني رو گرفتيم كه سه سال از بهترين سال هاي عمرمون رو باهاشون سپري كرديم ، البته بايد اقرار كنم از يك نظر بابت تموم شدن دوران راهنمايي خوشحالم : اينكه ديگه لازم نيست ريخت نحس كتاب حرفه و فن رو ببينم و به قول دبير محترم ادبيات :  " خود جاي بسي اميد دارد . "
سرتون رو درد نيارم ... به هر حال بنا بر توصيه ي معلم انشاء ، متني رو نوشتم راجع به سال سوم راهنمايي . اين انشاء تقليد كودكانه ايه از متن " كباب غاز يا رساله در حكمت مطلقه ي از ماست كه بر ماست " به قلم استاد محمدعلي جمال زاده كه بنده در عين بي چشم  رويي اون رو تغيير دادم و به اين شكل درآوردم :
رساله در حكمت مطلقه ي از ماست كه بر ماست
« البته وقايع اتفاقيه ي دوران ناشيرين نوجواني و بالاخص دوره ي سه ساله ي راهنمايي بسيار است ،‌اما آنچه كه سال سوم را از ديگر سال ها تمييز مي بخشد ، كسب مقام و ترفيع رتبه ي " ارشد بودن مدرسه " است و تعريف از خود نباشد ، مسئوليت پرفراز و نشيب سال سوم بودن دشواري هايي دارد ، چرا كه معلم ها و ناظمين در اين دوره حسابي با دانش آموزان " كاسه كوزه يكي " شده و شوخي شوخي دانش آموز را سر مي برند و به زبان خودماني رندان "چنان كلكش را مي كنند كه گويي هرگز دانش آموزي پا در عالم وجود ننهاده است ! "
از جمله ي اين اقدامات خشن ،‌نطق هاي پرتمتراق خانم ... است و فريادهاي سركار خانم ... ( ناظمين محترم مدرسه ) كه از ني پيچ حلقوم گذشته و نهايتا بر سر سال سومي بخت برگشته آوار مي شود .
دبيران محترم هم كه ماشاا... هزار الله و اكبر هفت قرآن به ميان ، هر كدام دو برابر سنشان سابقه ي تدريس در مقطع سوم راهنمايي را دارند و سد عظيم و غول آساي آزمون هاي نهايي هم ، خود بهانه اي از غيب رسيده است و ابزار چزاندن شاگردان :
چپ و راست كلمه ي " آزمون نهايي " در گوش دانش آموز خوانده مي شود . چنانچه نويسنده ي اين متن علاقه ي عجيبي دارد كه چهار انگشت دعاگو را به مشيعت انگشت شست يكي كرده و در گوش ممتحن بخواباند . و محض ماست مالي اين عمل قبيح هم به اين جمله استناد كند : به هر حال انسان است و جايزالخطا !
مي دانم كه دانش آموزان سال اول و دوم راهنمايي ، همه روياي رسيدن به سال سوم را در سر مي پرورانند ،‌ اما ما دانش آموزان مقطع سوم راهنمايي بار ديگر به حقانيت مصراع " از ماست كه بر ماست " ايمان مي آوريم و به خود مي گوييم :
- تا ما باشيم كه ديگر پي ترفيع رتبه و ارشدي مدرسه نچرخيم ! " »
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۲/۲۵ - ۱۸:۱۰
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)