دلتنگ کودکی ام یادش بخیرقهر می کردم تا قیامت و لحظه بعد قیامت میشود...

تنهاغمگین نشسته ام با ماه در خلوت ساکت شبانگاهی اشکی به رخم کشیدناگاه روی تو شکفت در سرشکم دیدم که هنوزعاشقم اه...

یه وقتا اینقدز آدم زندگی اش غمناک میشه که دوست داره یکی یهو بگه کات.......

کسی مارو نمی پرسه کسی مارو نمی جوید.دلم در حسرت یک دست.دلم درحسرت یک دوست.دلم در حسرت یک بی ریای مهربان مانده است ...

برآنچه گذشت و آنچه نگذشت حسرت مخور اگر زندگی زیبا بود با گریه آغاز نمی شود...

عشق مانند نواختن پیانواست،ابتدا باید نواختن را بر اساس قواعد یاد بگیری. سپس قواغد را فراموش کنی وبا قلبت بنوازی....

در شبی مهتابی، سرد و خموش،اماپاک زلال پا به عرصه تاریک اسمان گذاردم می خواستم، هم نشین ما ه وستارگان شوم می خواستم در سپهر زیبای هستی مهتاب بی همتا شوم می خواستم ومی خواستم... افسوس؟ آفتاب سوزان همه خواستنها در من شکست مرا با خودبه فصل سوزش سازش برد سوزش چون آتش جهنم وسازشی چون سکوت مرگ...

بعضی وقتاچشمام به قلبم حسودی شون می شه...می دونی چرا؟ چون..تو همیشه توی قلبمی ولی از چشمام دوری...

دلگیر که می شوم گاهی،دلگیر می شود از تو. دلم غرق دلهره می شودوشبی باز دلا آرام می شوی جا مانده ام،دور رفته ای... زیبای من یادت نرود زود برگردی؟ که بی تابی دلم را میان هزار شب تنهایی کشت....

بادکنک من؟ تاب نفسی را که به آن داده ام ندارد ببین.... چگونه سر به هر کجا میزند که توهی شود از اندوه....