رگ خواب
رسيدن نگاهم به اوج
در رنگي از رنگين كمان
طرحي از روياي سفيد
بي تو بودن را نگارش مي كند
باز بي رنگ شدن قلمم
كه از وصف نامت خشك مي شود
باز پريدن خيالم از بام چشمانت
باز سُر خوردن قطره اي از گونه هايم
دلم هواي رنگ خون كرده
رنگ گل قالي را سرخ خواهم كرد
از گذشت و سبقت ثانيه ها خستم
كه سستي نبضم از نبودنت
مرا به خواب فرو مي برد .

نظرو امتیاز یادتون نره 