شبي در شب ترين شبها، تو ماهم مي شوي آيا ؟؟
تو تسليم تماشاي نگاهم مي شوي آيا ؟؟
شبيه يك پرنده، خيس از باران كه مي آيم
تو با دستان پر مهرت، پناهم مي شوي آيا ؟؟
پس از طي كردن فرسنگها راهي كه مي داني
كنار خستگيها، تكيه گاهم مي شوي آيا ؟؟
شنا كردن ميان خاك را من بلد هستم
تو اقيانوس موج آماج راهم مي شوي آيا ؟؟
نگاه ناشيانه ، من به هستي داشتم ، عمري
تو تصحيح تمام اشتباهم مي شوي آيا ؟؟
اگر بي روز و بي تقويم ماندم من
به وصل فصلهايت ، سال و ماهم مي شوي آيا ؟؟
براي « دوستم داري » گواهت بوده ام عمري
براي « دوستت دارم » گواهم مي شوي آيا ؟؟
شب افسانه اي با تو طلوع تازه اي دارد
تو در صبح اساطيري پگاهم مي شوي آيا ؟؟
صبور و ساده اي اما ، عميق و ژرف ، عشق من
براي حرف نجوا ، نعره چاهم مي شوي آيا ؟؟
پس از صد سال اگر بد ترجمه كردي نگاهم را
به پاس اشكهايم عذرخواهم مي شوي آيا ؟؟
تو شيرينتر از آن هستي كه شادابيت كم گردد
و از خود تلخ مي پرسم تباهم مي شوي آيا ؟!؟
نیما باقری = نیما08