در زلزله آذربایجان هیچ کس یادی از معدن گرانبهای مس سونگون در جاده ورزقان نکرد و همینطور معدنکاران آن. کارگر معدنی که دسترنج30 سال زحمتش خانهای تازهساز و تازه به پایان رسیده بود که حالا سازههای آن شکسته و باید تخریب کامل شود. در تصاویر نخست از زلزله آذربایجان به نظر میرسید خانههای بتنی و سیمانی منطقه سالم ماندهاند و خانههای خشتی و گلی به ویرانه بدل شدهاند،اما نمای دقیقتر ماجرا از واقعیتی دیگر حکایت میکند، زلزله خانههای بتنی و نوساز را هم شکسته و این بناها دچار ترکهایی عمیقی شدهاند.گفته میشود سازههای این خانهها شکسته و اکنون مکانهایی خطرناک تلقی میشوند، چرا که ممکن است با هر پس لرزهای فرو بریزند. *خانه نوسازی که باید کامل تخریب شود در روستای صومعهدل از توابع ورزقان به خانه یکی از اهالی میرویم که قبل از زلزله ساخت خانهاش را به پایان رسانده، خانهای با حال و پذیرایی و آشپزخانه اوپن، دکوراسیون ام دی اف و خلاصه ساختمان چیزی از آپارتمانهای نوساز تهران کم ندارد. دیواره اوپن آشپزخانه به سمت حال با تابلوی دلبر و غزال استاد فرشچیان کاشیکاری شده، سقف گچبری و ... اما از رهگذر زلزله این خانه نیز جان سالم به در نبرده است. عبدالله اسکندر کارگر معدن سونگون میگوید این خانه دسترنج 30 سال کار و زحمت زحمت من در معدن است. خانههایی مانند این خانه در مناطق زلزله زده آذربایجان بیشمارند و اهالی آنها نیز در چادرها به سر میبرند، چون ساختمانهای ترک خورده که به ظاهر روی پا هستند هر آن میتوانند فرو بریزند و فاجعهای به بار آورند. با احتساب این خانهها آوارگی 20 هزار خانوار در شهرهای اهر، هریس و ورزقان و ماندن آنها در سرما که عنقریب از راه میرسد امری بدیهی است. نیروهای جهادی به شدت تلاش میکنند ساخت خانههای دردست احداث و تحت پوشش بسیج سازندگی حداکثر تا 25 روز دیگر به مرحله سفتکاری برسد، اما آیا این امر شدنی است؟ *عمر من رو به پایان است، برایم صومعهای بساز پیرمرد و پیرزن صومعهدلی زیرانداز کوچکی را کنار خانهاشان پهن کردهاند و روی آن نظارهگر کار نیروهای جهادی هستند که خانه ویران شده آنها را دارند از نو میسازند و هر دو دعاگو هستند. پیرزن میگوید:من مقید بودم و نرفتم دنبال کمک، ماندیم تا نیروهای بسیج سازندگی آمدند. و پیرمرد صومعهدلی به زبان ترکی میگوید: چیزی از عمر من باقی نمانده است، برای من صومعهای بساز. در صومعهدل اهالی نیز در ساخت و ساز مشارکت دارند یکی از نیروهای جوان جهادی این ساختمان میگوید که بچه آذرشهر است. *توقف کار ساخت و ساز برخی دستگاهها در کنار تکاپویی که نیروهای بسیج سازندگی در مناطق زلزله زده برای ساخت و ساز دارند دستگاههای دیگری نیز خانههایی را خاکبرداری و حتی پیریزی کردهاند، اما به دلیل نبود نیروی کار و مصالح کار رها شده است. نمونه آن خانه مادر و پسری است که مادر تحت پوشش کمیته امداد بوده و خانهاش با نیروی کار و مصالح کافی توسط بسیج سازندگی در حال ساخته شدن است و خانه پسر که درست در همان کنار است بتنریزی و رها شده است. *آمادگی بسیج سازندگی برای مشارکت بیشتر در ساخت و سازها راهنمای گروه که خود از نیروهای بسیج سازندگی است، میگوید: سپاه از 20 هزار واحد مسکونی که باید در مناطق زلزه زده آذربایجان ساخته شود، فعلا متقبل 2 هزار واحد شده است اما اگر وزارت راه و شهرسازی تمایل نشان دهند میتوان نیروهای جهادی و بسیج سازندگی 30 استان کشور را بسیج کرد و تا دو ماه آینده کار باسازی مناطق زلزله زده را به اتمام رساند. او توضیح میدهد هماکنون گروههای متخصصی چون بسیج پزشکی و بسیج مهندسی و ... در ساختار بسیج شکل گرفتهاند که میتوانند مجانی خدمات ارزشمندی را ارائه کنند، اما تابه حال ابراز تمایلی از سوی وزارت راه و شهرسازی نشده است. به گفته وی بسیج میتواند هم در بخش مالی و هم نیروی انسانی کمکهای بیشتری را انجام دهد. *ساخت خانه مادر سالخورده و دختر نابینا در روستای صومعهدل بسیج سازندگی به تنهایی دو کامیون وسایل زندگی توزیع کرده است. در این روستا یک مادر و دختری سالخورده نیز زندگی میکنند.مادر سهران گل محمدیان 83 ساله و دختر نابینایش ریحان 54 سال دارد. چادر آنها در کنار خانهاشان برپا شده و خانه توسط نیروهای جهادی در حال ساخت است و گفته میشود تا یک ماه آینده آماده خواهد بود.آنها نیز از اهالی تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی هستند و مادر با زبان آذری از عهدهدار شدن ساخت خانهاش توسط بسیج سازندگی تشکر میکند. مهندس ناظر بسیج سازندگی در صومعهدل تأکید میکند که در حال حاضر مناطق زلزلهزده بیش از هر چیز نیازمند رسیدن مصالح ساختمانی و نیروی کار هستند. *بچهها اما از درس و مدرسه نیفتادند روستای صومعهدل دارای جمعیت قابل توجهی است و اساسا فضا و خیابانهای آن به یک شهرک بیشتر شبیه است تا روستا. مدرسه ابتدایی آن با 79 دانشآموز پسر و 66 دانشآموز دختر در زلزله ویران شده است، اما بچهها از درس و مدرسه نیفتادهاند، دو، سه روز پیش از بازگشایی مدارس دو کانکس که هر یک مجهز به دو کلاس درس کوچک و یک دفتر مدیریت بسیار جمع و جور است نزدیک محل مدرسه قبلی نصب شد و بچهها کیف و کلاه کرده مقابل کانکسها به صف شده و آماده رفتن به سر کلاس هستند. خانم سپیدی معلم این دبستان میگوید: محل قبلی مدرسه خاکبرداری و سیمان شد و قرار است توسط یکی از خیرین مدرسهساز خراسانی از نو ساخته شود. او درباره وضعیت مدرسه موقت هم توضیح میدهد: کانکسها را یک روزه آوردند و نصب کردند. یکی از کانکس ها با دو کلاس کوچک و یک دفتر جمع و جور مدرسه دخترانه و کانکس دیگر به همین شکل مدرسه پسرانه است. سپیدی میگوید: مدرسههای موقت در حال حاضر آب، برق و گاز ندارند،از سرویس بهداشتی هم فعلا خبری نیست. به گفته او کلاس های درون کانکس کوچک بوده و گنجایش همه دانشآموزان را ندارند و حداقل نیاز به یک کلاس دیگر هست. مدیر مدرسه پسرانه نیز نیاز به یک کلاس دیگر را در قسمت ابتدایی پسرانه مورد تأکید قرار میدهد. همزمان با تشکیل مدارس کمکهای دولت و مردم هم از راه رسیده است، کتاب، دفتر و کیفهای رنگارنگی که هنوز از درون جعبه و پوشش مشمایی خارج نشدهاند چند تا چند تا توسط خود بچهها به مدرسه آورده میشوند. اغلب بچهها کیفهای نویی دارند، اما هر کدام در حالی که یک کیف دیگر در دست دارند از مدرسه خارج میشوند. به نظر میرسد کمکهای مردمی و خود آموزش و پرورش در این شرایط باید هدفمندتر باشد و بجای تأمین وسایلی که ظاهرا در منطقه و خانهها هنوز وجود دارد و یا چند تا چند تا و اضافی میرسند، به درستی نیاز مدارس منطقه سنجیده شود و جای ملزومات خالی مانند آب و حداقل سرویس بهداشتی موقت و صحرایی تا زمان آماده شدن مدارس اصلی بچهها پر شود. *زندگی زیر چادر؛حلوای تنتنانی که تا نخوری ندانی ساعت دو بعد از ظهر برای ناهار به پایگاه بسیج ورزقان میرسیم.آفتاب با شدت هر چه تمامتر میتابد و باد سرد با شدت هر چه تمامتر به پر و پاچه همه میپیچد. تناقض عجیبی است. در چادری که در محوطه باز پایگاه بر پا شده بساط ناهار پهن میشود. بعد هم آقایان گروه برای استراحت در چادر میمانند و دو خانم اکیپ خبری به چادر دیگری راهنمایی میشوند. زیب درب چادر را میکشیم تا بتوانیم کمی استراحت کنیم،اما گرمای درون چادرها خفقان آور است. به ناچار درب چادر را کمی باز میکنیم. باد خنک به درون میوزد و کمی اوضاع قابل تحملتر میشود،اما گرمای تابش مستقیم آفتاب دست بردار نیست. در اغلب جاها روی چادرها را برای گریز از شبیخون رگبارهای باران پائیزی با روکش مشمایی پوشانده شده و این روکش با آجر و سنگ روی زمین ثابت نگه داشته شدهاند. ظهرها درون چادرها هوا به شدت گرم میشود و شبها هوا سرد، به قول یکی از نیروهای جهادی با چهار تا پتو هم آدم گرمش نمیشود. خلاصه زندگی در چادر هم اینجا برای خود حکایتی است، حلوای تنتنانی است که تا نخوری ندانی... کلید واژه: زلزله , آذربایجان , روز منبع خبری: الف