فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 8717


درباره من
فردین کوهی (noraoldoz )    

فدا شدن در راه دوست

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۶/۱۰ ساعت 00:59 بازدید کل: 168 بازدید امروز: 132
 

دو دوست بدون اینکه ازهم باخبر باشن عاشق ی دختر بودن/اولی میره پیش دختر میگه من عاشقتم/دختره میگه اگه عاشقمی برو بالا تپه ی اتیشی روشن کن ک تا صب روشن بمونه/پسره میگه باشه و میره /دومی میاد ب دختره میگه من عاشقتم/ دختره میگه اگه عاشقمی برو اون اتیشی که بالا تپه هستش رو خاموش کن/پسره میگه باشه میره وقتی میرسه بالای تپه میبینه دوستش بالای اتیش نشسته/از دوستش میپرسه جریان چیه دوستش میگه عاشق فلان دختر شدم شرطش اینه که تا صب اتیش روشن نگهش دارم/پسره دردش تو دلش نگه میداره ب دوستش نمیگه منم واسه خاموش کردن اتیش اومدم/نزدیکای صب بوده که دوست اولی میگه این طرفها دیگه درخت نیست اتیشم  داره خاموش میشه من برم تا هیزم بیارم/پسره میبینه دوستش دیرکرده و اتیش داره خاموش میشه/رو سنگ مینویسه در اتیشت میسوزم تا تو در اتیش عشق نسوزی خودش تو اتیش میندازه .....

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۶/۱۰ - ۰۰:۵۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)