فراموش کردم
رتبه کلی: 503


درباره من
S @ LLL @@ MMMmM

شعر یک دختر 6 ساله:
مهد کودک لاله / شیش تا پسل داله,
یکیشون دوسم داله,
سیبیل میبیل نداله / گفته که دل میاله
منم می می ندالم,خدا کنه دل بیالم



INAM Y JOMLE AZ KHODAM!!
هیچ چیز تو دنیا ارزش ناراحت شدنو نداره مگر دیدن ناراحتی کس دیگر

dg shayad dir b dir biam sit!
kare khssi nadaram k inja!

RASTI HAMATUNO DUS DARAM
Hassan aga (nothing-x )    

علی (ع) حتما بیا تو و بخون.....

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۱۷ ساعت 22:32 بازدید کل: 872 بازدید امروز: 184
 
) top center no-repeat;'>


اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
 

بسم الله الرحمن الرحیم
 

 

 

 

 

 

 

همین الان بابام یه داستان واسم تعریف کرد
و گفت این داستان واقعیه یعنی روایت هست.

به خدا این داستانو که بابام داشت میگفت همینجوری دلم میخواست داد بزنم از خوشحالی گریه کنم .
حالا می گم چرا از خوشحالی...




 

امام علی
 

میگه : یه روز خدا رو به جبرئیل و میکائیل میگه من بین شما عقد برادری بستم و عمر هر دو برابر هست. حالا کدوم یکی از شما حاظره که مقدار کمی از عمر خودش رو به برادر خودش بده؟

هیچ کدوم از اونا حاظر به این کار نشد.

خداوند رو به هر دوی آنها کرد گفت : ببینید که من میان محمد (ص) و علی (ع) نیز عقد برادری بستم و علی در شبی که مشرکان قصد بر کشتار پیامبر دارند علی با کمال میل و خوشنودی حاضر میشود همه جان خود را فدای پیامبر کند و این در حالی است که شما حاضر نیستید میقدار کمی از عمر خود را فدای دیگری کنید ؛ و اینان جانشینان من اند در زمین.....




 

نمیدونم چرا بعضیا قبول ندارن که انسان های وجود اشتن که مقامشون خیلی از فرشته ها بالاتر بوده.

به خدا حال میکنم وقتی میگم امامم علیه وقتی همیشه از علی کمک میخوام





 

امام علی
 

اینم یه داستان و یه دلیل از هزاران دلیلی که به شیعه بودن خودم افتخار می کنم

علی علیه السلام و درافکندن با عمرو بن عبدود

عمروبن عبدود، یکی از مبارزان و جنگجویان عرب، آوازه شجاعت و قدرت وی چنان بود که کمتر کسی را توان مقابله و رویارویی با او مینمود. در جنگ خندق، عمرو با رجزخوانی بسیار، مبارز و همرزم میطلبید. در این میان، تنها حضرت علی به جنگ رفت و سرانجام نیز وی را به هلاکت رساند. مولوی در این حکایت، علاوه بر بازگو نمودن روحیه شجاعت و جنگاوری، نمونه یک انسان کامل را، که زندگی، جنگ، خواسته و حتی مرگش نیز برای حق میباشد، به شکل زیبایی معرفی میکند. خلاصه این واقعه از منظر مولانا چنین است:

حضرت علی علیه السلام پس از آن که پشت دشمن را بر خاک نشاند و بر او دستیافت، بر سینه وی نشست تا سرش را از تن جدا سازد. او بر روی مبارک حضرت خدو انداخت و بدین دلیل، ایشان بدون درنگ برخاست و او را رها کرد و در پاسخ این سؤال که چرا بر زندگانی دشمن خود بخشش آوردی، گفت: «چون بر روی من خدو انداخت، از او در خشم شدم و ترسیدم که اگر او را بکشم، خشم من نیز در کشتن او تا حدی دخیل باشد; اما نمیخواستم که او را جز بهر حق بکشم. (7)

حضرت علی علیه السلام با این اقدام خود، آن پهلوان کافر را به تحسین جمال و جلال اسلام واداشت.

مولوی در اینباره میگوید:

از علی آموز اخلاص عمل

شیر حق را دان منزه از دغل

در غزا بر پهلوانی دستیافت

زود شمشیری برآورد و شتافت

او خدو انداختبر روی علی

افتخار هر نبی و هر ولی

او خدو زد بر رخی که روی ماه

سجده آرد پیش او در سجدهگاه

در زمان انداختشمشیر آن علی

کرد او اندر غزایش کاهلی

گشتحیران آن مبارز زین عمل

وزنمودن عفو و رحم بیمحل (8)

به روشنی پیداست که هر کسی جز علی علیه السلام بود از شدت خشم و عصبانیت، به دلیل آن عمل گستاخانه عمرو، کار وی را بیدرنگ تمام میکرد. مولوی از زبان عمرو پس از دیدن جوانمردی و آن عمل علی علیه السلام میگوید:

گفت: بر من تیغ تیز افراشتی

از چه افکندی مرا بگذاشتی؟

آنچه دیدی بهتر از پیکار من

تا شدی تو سست در اشکار من؟

آنچه دیدی که چنین خشمت نشست

تا چنان برقی نمود و بازگشت؟

آنچه دیدی که مرا زان عکس دید

در دل و جان شعلهای آمد پدید؟

آنچه دیدی برتر از کون و مکان

که به از جان بود و بخشیدیم جان؟

در شجاعتشیر ربانیستی

در مروت خود که داند کیستی؟ (9)

آنگاه پهلوان کافر از علی علیه السلام خواست که راز این بخشایش را بگشاید. بر همین اساس، مولوی عنان سخن را از عمرو میرباید و با شیفتگی خاصی ادامه میدهد:

ای علی که جمله عقل و دیدهای!

شمهای واگو از آنچه دیدهای

تیغ ظلمت جان ما را چاک کرد

آب علمتخاک ما را پاک کرد

بازگو دانم که این اسرار هوست

زان که بیشمشیر کشتن کار اوست

بازگو ای باز عرش خوش شکار!

تا چه دیدی این زمان از کردگار

چشم تو ادراک غیب آموخته

چشمهای حاضران بردوخته

راز بگشا ای علی مرتضی!

ای پس از سوء القضا حسن القضا! (10)

یا تو واگو آنچه عقلتیافته است

یا بگویم آنچه بر من تافته است

از تو بر من تافت پنهان چون کنی

بی زمان چون ماه پرتو میزنی

ماه بیگفتن چو باشد رهنما

چون بگوید شد ضیا اندر ضیا

باز گو ای باز پر افروخته

با شه و با ساعدش آموخته

باز گوی باز عنقاگیر شاه

ای سپاه اشکن به خودنی با سپاه

امت و حدی یکی و صدهزار

بازگو ای بنده بازت را شکار

در محل قهر، این رحمت زچیست؟

اژدها را دست دادن راه کیست؟ (11) امام علی علیه السلام توضیح ذیل را ابتدای پاسخ خود قرار میدهد:

غرق نورم گرچه سقفم شد خراب

روضه گشتم گرچه هستم بوتراب (12)

سپس مولانا زبان حال امام علی علیه السلام را به آن پهلوان کافر، چنین بیان میکند:

گفت: من تیغ از پی حق میزنم

بنده حقم نه مامور تنم

شیر حقم نیستم شیر هوا

فعل من بر دین من باشد گوا

«ما رمیت» از رمیتم در خراب

من چو تیغم و آن زننده آفتاب

رختخود را من ز ره برداشتم

غیر حق را من عدم انگاشتم

که نیم کوهم زصبر و حلم و داد

کوه را کی در رباید تندباد

آنکه از بادی رود از جا خسی است

زآنکه باد ناموافق خود بسی است

باد خشم و باد شهوت باد آز

برد او را که نبود اهل نماز

کوهم و هستی من بنیاد اوست

ور شوم چون کاه بادم باد اوست

جز به باد او نجنبد میل من

نیست جز عشق احد سرخیل من

خشم بر شاهان شه و ما را غلام

خشم را من بستهام زیر لگام

تیغ حلمم گردن خشمم زده است

خشم حق بر من چو رحمت آمده است

چون درآمد در میان غیرخدا

تیغ را دیدم نهان کردن سزا. (13)

سپس با نتیجه اخلاقی پسندیدهای این داستان ضمنی را در کمال ایجاز و اختصار کامل میکند:

تیغ حلم از تیغ آهن تیزتر

بل زصد لشکر ظفر انگیزتر. (14)

آیا کسی با مشخصات مزبور، که چنین برای رضای خدا تلاش میکند و هوای نفس خود را نادیده میگیرد، میتواند برای خلافت و حکومت در این دنیا حرص و طمعی داشته باشد؟

مولوی در رد اتهام برخی افراد که به امام علی علیه السلام نسبتحرص و طمع به خلافت دادهاند، میگوید:

آنکه تن را بدین سان پی کند

حرص و میری و خلافت کی کند؟

زان به ظاهر کو شد اندر جاه و حکم

تا امیران را نماید راه و حکم

تا امیری را دهد جانی دگر

تا دهد نخل خلافت را ثمر. (15)






 

امام علی

 

علی علیه السلام و قاتل خود

مولوی در حکایت دیگری به این حدیث نبوی اشاره میکند که بنابر روایات، پیامبر خدا صلی الله علیه وآله در گوش رکابدار علی علیه السلام فرمود: «کشتن علی بر دست تو خواهد بودن، خبرت کردم» . (25)

در شرح نیکلسون / مثنوی آمده است: «من اصل این حکایت را نمیدانم که عبدالله بن ملجم، از خوارج، که علی علیه السلام به دست او کشته شد، قبلا رکابدار او بوده است. به گفته المبرد (کامل، ج 1، ص 550) علی علیه السلام، ابنملجم را از راه نظر میشناخت و او را دشمنی کینهتوز و قاتل آینده خود میدانست، اما با این حال، از کشتن وی سرباز میزد و میگفت: "کیف اقتل قاتلی"; چگونه او را که مقدر است مرا بکشد، بکشم؟ با آنکه پیامبر صلی الله علیه وآله کشته شدن علی به دست ابن ملجم را بر او معلوم گردانیده بود، امیرالمؤمنین علیه السلام پیوسته به ابن ملجم نیکی میکرد» . (26)

این در حالی است که ابن ملجم به علی علیه السلام التماس میکرد که "از بهر خدا مرا بکش و از این قضا برهان." (27)

مولوی پاسخ علی علیه السلام را به این صورت به نظم میکشد:

خنجر و شمشیر شد ریحان من

مرگ من شد بزم و نرگستان من

آنکه او تن را بدین سان پی کند

حرص میری و خلافت کی کند

زان به ظاهر کوشد اندر جاه و حکم

تا امیران را نماید راه و حکم

تا امیری را دهد جانی دگر

تا دهد نخل خلافت را ثمر. (28)

این حکایتبه شایستهترین نحو از زبان علی علیه السلام در مثنوی آمده است:

گفت پیغمبر به گوش چاکرم

کو برد روزی ز گردن این سرم

کرد آگه آن رسول وحی، دوست

که هلاکم عاقبتبر دست اوست

او همی گوید: بکش پیشین مرا

تا نیاید از من این منکر خطا

من همی گویم: چو مرگ من زتوست

با قضا من چو توانم حیله جست

او همی افتد به پیشم: کای کریم!

مر مرا کن از برای حق دو نیم

تا نه آید بر من این انجام بد

تا نسوزد جان من بر جان من

من همی گویم: برو «جف القلم» (29)

زان قلم بس سرنگون گردد علم

هیچ بغضی نیست در جانم زتو

زانکه این را من نمیدانم زتو

آلتحقی تو، غافل دستحق

چون زنم بر آلتحق طعن و دق؟

گفت او: پس آن قصاص از بهر چیست؟

گفت: هم از حق و آن سر خفی است. (30)





 

امام علی



 

اینو گفتم فقط واسه اینکه تو این شبا که میریم واسه احیای شب قدر بدونیم چه شبیه این شب

چه شبیه... که خدا خودش تو قرآن میگه این شب بهتر از 1000 ماهه . شبی که خدا همهی قرآن رو یه جا نازل کرده.

و اینم بدونیم که واسه چه کسی داریم لباس سیاه میپوشیم واسه کسی که فرشته ها به مقامش غبطه میخورن...

 

راستی منم از دعاهاتون بی بهره نزارین...

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۵/۱۹ - ۲۱:۱۹
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)