رهی از نوای نایم بزن و هوای نایی
که دمی چو نی بنالم به نوای بینوایی
به همان فریب طفلی طرب جوانی از من
به چه جادویی جُدا شُد که امان از این جُدایی
چه دلی که بر جبینش همه داغ بی نصیبی
چه گُلی که بر نگینش همه نقش بی وفایی
به طبابتی که دانی بفرست درد عشقم
به علاج بی طبیبی و دوای بی دوایی
اشتراک گذاری:
تلگرام
فیسبوک
تویتر