گاهی وقت ها...
یک چیزهایی باید یک راز بمانند!
اصلا می دانی...
همه ی آدم ها یک گوشه هایی از زندگیشان باید یک راز باشد،
یک حرف ِ نگفته ، یک درد ِ بی درمان!
اصلا لعنتی ، مگر نمی دانی،
همه ی آدم ها برای ِ خودشان یک دنیای ِ پر از یواشکی دارند...؟
من ، همیشه ی خدا بیزار بودم ،
از اینکه در مقابل ِ تو یواشکی داشته باشمُ دَم نزنم!
اما افسوس که هرگز قدرت دَرکِ دردهای من را نداشتی!
خوشحالم ، که در دنیای با تو بودن فاجعه ای بنام "ما شدن" اتفاق نیافتاد!
تو رفتی ،
من ماندم و هزاران حرف ِ نگفته ،
و دنیایی پر از یواشکی...