دوستان عزیز بحث کردن در مورد هر موضوعی باعث میشه انسان به دانستنی هایی در مورد اون مسئله ذاتا در وجودش قرار داده شده پی ببره و با کمی تعقل و تفکر بهش شکل و شمایلی بده که برای بقیه هم قابل درک و فهم باشه.
زیاد پیش میاد دو نفر که باهم بحث میکنن در واقع هر دوشون دارن یک حرف رو میزنن در حالی که کاملا با حرف طرف مقابلشون مخالف هستن و دلیل این هم ناتوانی افراد در شکل دادن به تفکرات و ارائه صحیح مطلب ذهنی خودشون به طرف مقابل هستش.
با توجه به مقدمه کوتاهی که گفتم میخوام بخشی از تصورات خودم و برداشتی که از خدا رو دارم براتون بیان کنم. اگه این مطلب واستون تازگی داره امیدوارم این حرفها رو حمل بر کفر من ندونید.
خداوند، رحمان مطلق هستش و تا جایی که برای موجودات امکان داشته باشه در آفرینش، اونهارو به بالاترین درجه از کمال میرسونه. اگه موجودی امکان رسیدن به درجه ای بالاتر از کمال رو داشته باشه و این امکان از طرف آفریدگارش به اون موجود داده نشه این یک نقص برای اون آفریدگار و نوعی ایجاد محدودیت و محرومیت برای بنده به حساب میاد. پس آفرینش جهان با تمام موجودات زنده و حتی غیر زنده نشانه ای از مطلق بودن خداوند و رحمت و حکمت او در حد نهایت خود هستش.
بزرگترین رحمتی که از جانب خداوند به موجودات داده میشه حیات و آفرینش اونها هستش ، پس میشه گفت اگر موجودی امکان وجود داشته باشه اما این امکان به اون داده نشه نشان دهنده ی نوعی نقص در آفریدگار هست و با رحمت مطلق بودن تناقض داره. خلق این جهان با هرچیزی که دراون هست لازمه مطلق بودن خداوند و درواقع خدا بودن خداوند هستش و هرگونه کاستی در نظم این جهان متناقض قدرت خداونده.
مسئله قابل بحث در این مورد اینه که امکان و عدم امکان رو در آفرینش جهان چه چیزی تعیین میکنه؟
آیا خداوند خودش برای خودش محدوده ای رو تعیین میکنه و آفرینش ، رحمت و لطف کمتر از اون رو نقص برای خودش و بیشتر از اون رو برای جهان نیاز نمیبینه یا نیروی دیگری تعیین کننده ی این محدوده برای آفرینش خداوند هستش؟
آیا داشتن دیدی مستقل و جدا از این دنیا برای خدا صحیحه یا باید واقعیتی به اسم خداوند رو در قالب این جهان تعریف کرد؟
بحث و بررسی و شنیدن نظرات شما دوستان باعث کامل شدن بحث و پیداشدن جوابهای قابل قبولی برای این سوالات میشه