قبلا این جا نبوده ام
هیچگاه نبوده ام
چند روز و چند ساعت پیش دعوت شدم آدرس و از چشم شب گرفتم
گفت تو فقط بیا
اومدم
ناخونده اومدم منو ببخشید کادو یادم رفت
چند روزی گنگ بودم هی پرسه میزدم پرسه پرسه
یکی اد میکرد اون یکی رد میکرد یکی گل میداد یکی پر میکرد
میلاد از فوتبال میگفت و این وسط توپ مینداخت
ناصر هم گاهی بود با اون نقش کرمانشاهش خودنمایی میکرد
این یکی دردی داشت اون یکی مرهم داشت
وای چه غوغایی بود
همه اول بودند اخه اخر بودنو دوست نداشتند
اینجا یکی قاضی بود یکی وکالت میکرد
اون یکی نقاش بود
شاعرو معمارو معلم هم بود توی این قصه ی ما نون بود سبزی بود خدا هم بود
همه بودیم ما بودیم
آه داشتم میگفتم آره داشتم میگفتم گاهی برمیگشتم
چشمامو میبستم اینجا هیچ کدوم نبودیم
اینجا همه نقاب بودیم نه شایدم اونجا نقاب
سرم درد میگیرد مسکن میخورم از بس که مسکن خورده ام صورتی شده ام دردم میرود
کلمات هجوم می اورند می نویسم همیشه هزار بار مینویسم نقطه ها را نمیگذارم
الان چند روزیست منها می شوم
سرگردونم پرسه میزنم باز پرسه میزنم پرسه
کجا داره میره این قصه
اگه یکی بود و یکی نبود پس اون یکی کی بود
میترسم میترسم از بس که میترسم گیر میکنم کلیدم شکسته
فرو میروم
رد میکنم
میمانم
باز مسکن میخورم
آه دیگر از رنگ صورتی خسته ام
مادرم میگوید نخور میمیری
نمیشنوم میمیرم
میگوید به درک بمیر من میمیرم باز زنده میشوم دردم میرود
صورتی ااز سیاه سر است
اینجا میمانم یا فرو میروم یا یا یا یا یا چی ؟
پر میگیرم
اممممممممممممممممممممممممممممممممممما
میمه امای من مدتهاست قفل شده من سعی میکنم باز نمیشود روی الف را نمی بیند
نفسم بند آمد
دارم جون میدم
مسکنم کجااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااست ؟