فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3441


درباره من
من هیچ نمیگویم مرا در نوشته هایم پیدا میکنی همه ی انچه میبینی منم من
زهره .ساحل (paint )    

درد مشترک

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۷/۱۳ ساعت 09:53 بازدید کل: 403 بازدید امروز: 126
 

زمین افریده شد

سیب خورده شد

ادم رانده شد

 همراه حوا محاکمه شدند و چقدر بیملاحظه

فقط یک سیب شایدم یک گاز بیشتر

حکم صادر شد

ما رانده شدیم به سرزمین تاریکی ها

وای دارم کفر میگم

الان کافر شدم

گویند فاصله اش یک نفس است

من وای

من

تاریخ تکرار شد باز تاریخ تکرار شد

دردم بیشتر میشود بیشتر بیشتر کش می اید

کی رها میشویم

کش پاره میشود

بغضم میترکد راحت میشوم سالهاست منتظر بهانه ای بودم

بهانه ای برای انفجار

بهانه ای برای کافر شدن

؟

؟ به شکل علامت سوالی بس بزرگ به دنبال خود میچرخم

زمین هم میچرخد

گیج میشوم درد دارم

دردی عظیم درد درد درد

تاریخ تکرار شد

سرم را چرخاندم همه جا سوال بود

من

من جوابی نداشتم

میچرخم باز مثل همیشه

مرهمی نداشتم

میسوزم

میسازم

از خودم هم رانده میشوم

رانده از بهشت

رانده از سیب

رانده از زمین و حالا

از خودم دور میشوم دور میشوم

پاهایم شلاقی میشود بر تن جاده

انتها میشوم

میروم

میروم

میروم....................

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۷/۱۳ - ۰۹:۵۳
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (1)