فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 3016


درباره من
سلام...........

لطف کنین پیام خصوصی ندین.

اهل دوستی بیرون سایت هم نیستم

همین.
نفس م 73 (panis )    

بعداً شنیدم چشمهایت دوربین بودند

درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۲۳ ساعت 22:34 بازدید کل: 173 بازدید امروز: 172
 

 

 و اگر غم اندکی مجال دهد... یک عاشقانه نه خیلی خالی از اندوه،

 از آویشن و اندوه...

 

با این‌که چون ماری درون آستین بودند

زیباترین شب‌های من روی زمین بودند

چشمانت، آن الماس‌های قهوه‌ای یک عمر

با چشم‌های خواب و بیدارم عجین بودند

هر چند آخر زهر خود را ریختند اما

تا لحظۀ آخر برایم بهترین بودند

هر قدر نزدیک‌ آمدم کمتر مرا دیدی

بعداً شنیدم چشم‌هایت دوربین بودند

خواجو تو را هر روز با یک زن تماشا کرد

پل‌ها و زن‌ها بین ما دیوار چین بودند

...

تا صبح چشمم را به سقف خانه می‌دوزم

شب‌های زیبایی که می‌گفتی همین بودند؟

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۳/۰۱/۲۳ - ۲۲:۳۴
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (3)