فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 713


درباره من
پریناز هستم 19ساله از کرمان
پریناز پرتوی (parinaz55 )    

در ساحل ماسه ای با خدا قدم میزدم

درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۰۷ ساعت 12:52 بازدید کل: 1427 بازدید امروز: 346
 

مردی خواب دید در ساحل دریا در حال قدم زدن با خدا است . روبرو در پهنه ای از آسمان صحنه هایی از زندگی اش به نمایش درآمد. متوجه شد که در هر صحنه دو جای پا در ماسه فرو رفته است یکی جای پای خودش یکی جای پای خدا، همه جا اين دو رد پا همديگر را همراهي مي كردند.

 او متوجه شد كه در موقعيت هاي عادي دو رد پا به چشم مي خورد كه اورا همراهي مي كند، وقتی آخرین صحنه از زندگی اش به نمایش در آمد، متوجه شد در بدترین وسخت ترین شرایط زندگی فقط جای یک رد پا در ماسه است ..مرد ناراحت شد وبه خدا گفت :مگر نگفتي که من در سخت ترین لحظات با شما هستم پس چرا فقط یک رد پا در ساحل است . وخدا پاسخ داد: ای مخلوق عزیز، من هرگز تو را تنها نگذاشتم  گاهي شما بندگان به چاله هاي زندگي مي رسيد، به منجلاب مي افتيد و به باتلاق مي رسيد ومن براي اينكه شما را از اين خطر نجات دهم ،  در آن لحطات شما را در آغوش گرفته بودم و آن رد پا،رد پای من است نه رد پاي تو.

 

 
 

 

 

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۵/۰۷ - ۱۲:۵۷
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
2
1 2


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)