باز هم محرم آمد و شهر سیاه پوش ماتم حسین و یارانش گردید .
حسین واژه ایست که ذهن را به واژه هایی همچون آزادی و مبارزه و شجاعت سوق میدهد . بسیار نوحه ها و روضه ها و سروده ها در وصف حماسه ی حسین و یارانش سروده شده است .
حسین و یارانش قهرمانان دشت کربلا، آغاز گر جنبشی بوده اند که ترس از احقاق حق در این جنبش کوچکترین جایی ندارد .
حسین جانانه در رکاب حق خواهی قدم گذاشت و خاک نینوا مزین به خون حق شد ، ودلهای آزادی خواهان و آزادگان منقش به نام و مکتب او شد. راد مردی که سخن از او در کلام نمیگنجد و باید بند بند وجود این روح عظیم راد مردی را حس کند .
حسین و یارانش در برابر دژخیمان می جنگیدند و کوفیانی که نامه برای پسر علی ابن ابی طالب فرستاده بودند چند فرسخ دورتر بی آنکه اعتنایی به گرفتاری حسین در محاصره ی یزیدیان داشته باشند ، زندگی ننگین خود را ادامه میدادند
حسین شمعی افروخت تا نورش راه حق و ظلمت را برایمان آشکار کند .
حسین ظفرمندانه در راه حق جان داد و یادگارش برایمان درس آزادی و جوانمردی بود .
شعر زیر در رثای محرم و نهضت حسین بن علی (ع) است و اثری ازمرحوم پژمان بختیاری است و دکلمه ی چند بیت از این شعر توسط پیر غلام حاج فیروز زیرک کار است
این ماه،ماه ماتم سبط پیمبرست؟
یا ماه سربلندی فرزند حیدرست
شیر اوژنی که بر تن و فرق مبارکش
از زخم تیر جوشن و از تیغ مغفرست
آن کو نهال دین محمد ز خون او
سیراب گشت و سایهفکن گشت و بَرورست
در ظاهر ار شکسته شد آن شیردل منال
کز آن شکست بادهی فتحش به ساغرست
سرلوح فتحنامهی او شد،شکست او
مرد حق ار شکسته شود هم مظفرست
امروز عید فتح حسین است و آل او
زاری مکن که خستهی شمشیر و خنجرست
او کشته گشت و ملت اسلام زنده شد
وین کشته از هزار جهان زنده برترست
شیرین،شهادتی که به اسلام داد جان
فرخنده،رفتنی که چنین هستیآورست
او کشته نیست زندهی اعصار و قرنهاست
کش نام نیک تا به ابد زیب دفترست
از خون آن حسین،حسینی دیگر بزاد
وین نقش جاودانه از آن روی و منظرست
مرگ از برای ماست نه درخور او که ما
ترسان ز محشریم و وی آن سوی محشرست
چندین ز تشنهکامی مظلومیاش مگوی
کو شهم1 و قادرست،نه مسکین و مضطرست
خواری و سرشکستگی آرد قبول ظلم
او تا به جاست جهان عزیزست و سرورست
آن آهنینجگر که ز تصویر تیغ او
تب لرزه مر سپاه عدو را به پیکرست
مظلوم نیست،خانهبرانداز ظالم است
لبتشنه نیست ساقی تسنیم2 و کوثرست
مظلوم نی،که رایت پیروزمند او
پیوسته بر بسیط زمین سایهگسترست
آن کس که بیسپاه زند بر سپاه خصم
دریای لشکرست،نه محتاج لشکرست
آن کو به پای خویشتن آید به قتلگاه
مرگِ ستمگرست،نه مردِ ستمبرست
چون کودکان گمشده گریان مباش از آنک
او شاهمرد و قصهی او مرد پرورست
بر ابنسعد و ابنزیاد و بر یزید
ار گریه جایزست و نوحه درخورست
کان جمع تیرهبخت پلید جهول را
دنیا نماند و کیفر عقبی مقررست
او کشته شد که دین نبی جاودان شود
جان جهان فداش که بیمثل گوهرست
زاری مکن به ماتم سلطان دین از آنک
در سوک مرد شیوهی مردانه خوشترست
رو کسب فخر و فیض کن از مکتب حسین
کان مکتب به دولت جاوید رهبرست
در راه حفظ میهن و آیین و دین و داد
باش آنچنان که زادهی زهرای اطهرست
آیین سربلندی و هنجار نام و ننگ
در مکتب حسین نه در جای دیگرست
تسخیر کاخ عزت و طی طریق حق
صعب است و پر مخاطره،اما میسرست
دیندار باش و عدلگزین باش و مرد باش
کاین مکتب گزیدهی سبط پیمبرست
در راه دوست تکیه به شمشیر تیز کن
کاری که کرد شاه شهیدان تو نیز کن
1-شهم: دلیر،بزرگ و سرور
2-تسنیم: چشمهیی در بهشت
این مطلب توسط سعید کریمی. بررسی شده است. تاریخ تایید: ۹۳/۰۸/۰۷ - ۲۲:۰۹
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.