فراموش کردم
رتبه کلی: 6


درباره من
بگذارید این وطن دوباره وطن شود.

بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.

بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش داشته اند

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بیاعتنایی نشان دهند نه ستمگران اسباب چینی کنند ، تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را با تاج ِ گل ِ ساخته گی ِ وطن پرستی نمی آرایند.

اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده گی آزاد است

و برابری در هوایی است که استنشاق میکنیم.

(در این «سرزمین ِ آزاده گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)


لنگستن هیوز
===

تبریز

===

این طور هم نیست که علف در دهان داس بمیرد

===

متاهل

===

لیست سیاه تا آخرین روز فعالیتم خالی خواهد ماند.

===

کانال تلگرام :

ashke_mahtabb@
حامد رستمی کیا (parlag-ulduz )    

چه کج رفتاری ای چرخ

درج شده در تاریخ ۹۸/۰۹/۰۵ ساعت 23:33 بازدید کل: 360 بازدید امروز: 360
 

سلام بر رفقای عزیز 

این روزها نه حس قلم هست و نه تحلیل و گلایه و هر چیز دیگه ای ؛ یک جور بی خبری از خودم دارم 

داشتم نوای دلنشین استاد شجریان رو گوش میکردم و خواستم به اشتراک بذارم که سرورمون متاسفانه طاقت صداها رو نداره اما علی القاعده بی انصافیه در حس این تصنیف شریک نشین ؛ خدا رحمت کند عارف رو که شاهکار آفریده ؛ زیر لب زمزمه کنیم به ناچار ! 

 

  هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد 

    در بار بهاری تهی از زاغ   و زغن شد 

    از ابر کرم ، خطه ی ری رشک ختن شد 

دلتنگ چو من مرغ   قفس بهر وطن شد

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ

**

از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتم سرو قدشان، سرو خمیده 

در سایه گل بلبل از این غصه خزیده 

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

 

 

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ

 

 

 

** 

خوابند وکیلان و خرابند    وزیران 

بردند به سرقت همه سیم و زر ایران 

ما را نگذارند به یک خانه ویران 

یارب بستان داد فقیران ز امیران

 

 

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ 

** 

 

 

از اشک همه روی زمین زیر و زبر کن 

مشتی گرت از خاک وطن هست بسر کن 

غیرت کن و اندیشه ایام بتر کن 

اندر جلو تیر عدو، سینه سپر کن

 

 

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ 

** 

 

 

از دست عدو ناله ی من از سر درد است 

اندیشه هر آنکس کند از مرگ، نه مرد است 

جان بازی عشاق، نه چون بازی نرد است 

مردی اگرت هست، کنون وقت نبرد است 

 

 

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ 

** 

 

 

عارف   ز ازل ، تکیه بر ایام نداده است 

جز جام، به کس دست، چو خیام نداده است 

دل جز بسر زلف دلارام نداده است 

صد زندگی ننگ بیک نام نداده است

  

 

 

چه کجرفتاری ای چرخ، چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ، نه دین داری ، نه آیین داری ای چرخ

این مطلب توسط محراب عبوسی بررسی شده است.
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (2)