«مردم را دریاب. هرگز سازش مکن! آری، کسانی که سازش نمی کنند، میمیرند اما مرگشان عین حیات و زندگانیست. آری، تو نیز میمیری، اما در چهره ات نشانی از مرگ نخواهد بود.آه... تو نمیدانی که تا چه اندازه کمکهایت به مردم مفید است، مردمیکه تو را قربانی خواهند کرد.»بخشی از کتاب خاطرات سفر با موتور سیکلت ارنست چه گوارا
ارنستو چه گوارا ( 67-1928 ) یکی از مشهورترین انقلابیون قرن بیستم است . چه در خانواده کولی ماب که به خانواده ای از ملاکان ثروتمند تعلق داشت ، بزرگ شد و در رشته پزشکی تحصیل کرد . در 1952 در شورش علیه خوان پرون در آرژانتین شرکت کرد ؛ در بولیوی به اشوبگران پیوست برای رژیم طرفدار کمونیسم خاکو بوآرینس در گوآتمالا کار کرد . وقتی در سال 1954 حکومت آربنس سقوط کرد به مکزیک گریخت و با فیدل کاسترو آشنا شد چه یکی از قابل اعتمادترین دوستان کاسترو شد و بعد از حمله انقلابیون به کوبا جانشین اصلی او شد . او بعد از مدتی از تمام سمتهای دولتی خود کناره گیری کرد و تا زمان مرگش به دست سربازان دولت بولیوی و ماموران سیا در فکر گسترش فعالیت های انقلابی در سایر کشورها بود.
در این نوشته، بخش هایی از نامه ی خداحافظی چه گوارا با فیدل را میخوانیم.
من در این لحظه خیلی چیز ها را به یاد می آورم: زمانی که با تو در خانه ی ماریا آنتونیا ملاقات کردم، آن زمان که پیشنهاد دادی که همراهی ات کنم، تمام آن تحت فشار قرار گرفتن های بغرنج در تدارکات. یک روز آمدند و پرسیدند "اگر مـُردید به چه کسی خبر بدهیم"، و از این احتمال که حقیقت داشت، تـکـان خوردیم! بعد ها دانستیـم که این صحیح است، که در یک انقلاب یا پیروز می شوی و یا کشته می شوی! (اگر یک انقلاب حقیقی باشد). بسیاری از رفقا در راه پیروزی بر خاک غلتیدند.
امروز لحن مهیج همه چیز کمتر شده است، چرا که ما پخته تر شده ایم، اما حوادث باز رخ می دهند. من احساس می کنم که بخشی از وظیفه ی خود را نسبت به کوبا و انقلاب کوبا انجام داده ام، و به شما، به تمام رفقا، و تمام مردم ِ شما، که اکنون مردم من نیز هستند، بدرود می گویم.
من از تمام پـُست های خود در رهبری حزب، سمت ام در وزارت، مقام ام در فرماندهی و تابعیت کوبایی ام، استعفا رسمی می دهم. هیچ پیوند حقوقی مرا به کوبا متعهد و ملزم نمی سازد. تنها الزام ماهیتی متفاوت دارد -- که آن پیوند را نمی توان مانند سمت با انفصال شکست.
روزهای با شکوهی را از سر گذرانده ام، احساس غرور می کنم که در روزگار نه چندان خوش بحرانی و اندوهبار کارایب در کنار مردم خودم بوده ام. کمتر رهبری را دیده ام که استعداد تو را در آن روزها را داشته باشد، همچنین مفتخرم که بدون درنگ، از تو پیروی کردم، طریقه فکر، اصول و استقبال از خطر را از تو شناختم.
سایر ملل جهان یاری اندک مرا می طلبند. کاری که من می توانم انجام بدم، و تو بهخاطر مسوولیت رهبری کوبا آن را رد میکنی [یعنی نمیتوانی انجام بدهی]. و زمان آن رسیده که ما جدا شویم.
یکبار دیگر اعلان میکنم که کوبا را رها میکنم از هرگونه جوابگویی در قبال من، و تنها از آن الگویی گرفته ام. اگر آخرین ساعات زندهگیام زیر آسمان، جایی دیگر باشد، به این مردم و به تو فکر خواهم کرد. از تو سپاسگزارم برای درس هایی که دادی، و نمونه ای که نشان دادی [یعنی کوبا]، و من سعی خواهم کرد که تا انتهای نتیجه اعمال آم وفادار بمانم. من همواره با سیاست خارجی انقلابمان یکی شناخته میشدم، و همچنان ادامه خواهم داد، هر کجا که باشم، مسوولیت یک انقلابی کوبایی بودن را احساس خواهم کرد، و رفتاری درخور آن خواهم داشت.
از این که هیچ چیز مادی برای همسرم و فرزندانام نگذاشتهام ناراحت نیستم، من بهخاطر این طریق [زندهگی] خوشحال هستم. من برای آنها درخواست هیچ چیز نمیکنم، چرا که دولت آنها را برای تحصیل و یک زندهگی بسنده تامین خواهد کرد.
حرف های بسیاری برای گفتن به تو و مردم مان دارم، اما احساس میکنم که گفتن اش ضرورتی ندارد. کلمات نمیتوانند آنچه را که در دل دارم ادا کنند، فکر نمی کنم که سیاه کردن کاغذ فایده ای داشته باشد.
و مرد افتاده بود
یكی آواز داد: دلاور برخیز !
و مرد هم چنان افتاده بود
دوتن آواز دادند: دلاور برخیز !
و مرد هم چنان افتاده بود
ده ها تن و صدها تن
خروش برآوردند: دلاور برخیز !
و مرد هم چنان افتاده بود
هزاران تن خروش برآوردند: دلاور برخیز !
و مرد هم چنان افتاده بود
ترانه اي که هم اکنون گوش میکنید و در ضمیمه متن قرار دارد، به نام (تا هميشه،فرمانده)Hasta siempre Comandante است که ترجمه و متن آن برای دوستان عزیز قابل مشاهده است.
Nathalie Cardone
ياد گرفتيم كه دوستت داشته باشيم Aprendimos a quererte
از آن بلنداي تاريخي Desde la histórica altura
جايي كه خورشيد شهامت تو Donde el sol de tu bravura
در حصار مرگ غروب كرد Le puso cerco a la muerte
اينجا نور مي ماند Aquí se queda la clara
و روشني مهرباني La entrañable transparencia
از حظور دوست داشتني تو De tu querida presencia
فرمانده چه گه وارا Comandante Ché Guevara
مي آيي كه نسيم را بسوزاني Vienes quemando la brisa
با آفتاب بهاري con soles de primaverapara
براي كاشتن پرچم para plantar la bandera
با نور لبخند con la luz de tu sonrisa
اينجا نور مي ماندAquí se queda la clara
و روشني مهرباني La entrañable transparencia
از حظور دوست داشتني تو De tu querida presencia
فرمانده چه گه بارا Comandante Ché Guevara
عشق انقلابي تو Tu amor revolucionario
تو را به انجام وظيفه اي كشاند te conduce a nueva empresa
جايي كه در انتظار قدرت la firmeza donde espera
بازوي آزاد گر تو بود de tu brazo libertario
اينجا نور مي ماند Aquí se queda la clara
و روشني مهرباني La entrañable transparencia
از حظور دوست داشتني توDe tu querida presencia
فرمانده چه گه وارا Comandante Ché Guevara
ما ادامه خواهيم داد Seguiremos adelantecomo
همان طور كه با تو بوديم como junto a tí seguimos
وبا وفاداري به تو گفتيم y con Fidel te decimos
تا هميشه فرمانده! "¡Hasta siempre Comandante!"
اينجا نور مي ماند Aquí se queda la clara
و روشني مهرباني La entrañable transparencia
از حظور دوست داشتني تو De tu querida presencia
فرمانده چه گه وارا Comandante Ché Guevara
آخرین عکس از جنازه چگوارا
چه به قاتل خود میگوید:
میدانم تو برای کشتن من آمدهای. مرا بکش. تو یک مرد را میکشی.
جلاد از شنیدن این جمله خجالت میکشد و شروع به تیر اندازی با یک مسلسل نیمهخودکارمی کند. ابندا ساق پای چه را هدف قرار میدهد و سپس دستان او را. در این هنگام چه بر روی زمین میافتد و دست خود را گاز میگیرد (شاید برای جلوگیری از گریه). در نهایت جلاد تیری به گردن و سینه چه میزند. به جلاد توصیه شده بود که به سر وی شلیک نکند تا چنین به نظر آید که او در درگیری کشته شدهاست
چهل سال بعد از اعدام چه گوارا هنوز هم زندگی وی و کارهایش یکی از بحثهای ادامهدار در جهان است. خیلی از صاحبنظران از جمله نلسون ماندلا از وی به عنوان یک قهرمان نام میبرد و او را الهامدهندهٔ آزادی برای تمامی کسانی میداند که آزادی را دوست دارند، همچنین ژان پل سارتر وی را هم روشنفکر میدانست و هم از او به عنوان کاملترین انسان عصر ما یاد میکرد. چه گوارا یک قهرمان ملی دوستداشتنی برای کوبائیان باقی میماند و تصاویر وی روی سکههای فلزی کوبایی را زینت دادهاست و دانش آموزان هر روز را در مدرسه با این حرف آغاز میکنند که: ما نیز مثل چه خواهیم شد. ترانه آستا سیمپره که به یاد او ساخته شده از ترانههای محبوب است و به چند زبان اجرا شدهاست. در سرزمین مادری وی آرژانتین جایی که در دبیرستانها نام وی را به خاطر میسپارند موزههای بیشماری از چه کشور را پر کردهاست و در سال ۲۰۰۸ یک مجسمهٔ برنزی از او در شهر تولدش روزاریو نصب گردید. علاوه بر این چه گوارا برای بعضی از بولیویاییها به حضرت ارنست معروف است و او را فرد مقدسی دانسته و میپرستند.
و این ویدئو توسط محسن نامجو از روی ترانه Hasta siempre Comandante الگو برداری و اجرا گردیده است.
دانلود کتاب خاطرات سفر با موتور سیکلت ارنست چه گوارا
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.