فراموش کردم
رتبه کلی: 6


درباره من
بگذارید این وطن دوباره وطن شود.

بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.

بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش داشته اند

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بیاعتنایی نشان دهند نه ستمگران اسباب چینی کنند ، تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را با تاج ِ گل ِ ساخته گی ِ وطن پرستی نمی آرایند.

اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده گی آزاد است

و برابری در هوایی است که استنشاق میکنیم.

(در این «سرزمین ِ آزاده گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)


لنگستن هیوز
===

تبریز

===

این طور هم نیست که علف در دهان داس بمیرد

===

متاهل

===

لیست سیاه تا آخرین روز فعالیتم خالی خواهد ماند.

===

کانال تلگرام :

ashke_mahtabb@
حامد رستمی کیا (parlag-ulduz )    
   
عنوان: من هیچ وقت نمی تونم مث بابام باشم ....(یادداشتی از هومن شریفی)
من هیچ وقت نمی تونم مث بابام باشم ....(یادداشتی از هومن شریفی)
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 281 بازدید امروز: 160
توضیحات:
من هیچ وقت نمی تونم مث بابام باشم .... می دونی چرا ؟

چون وقتی اولین بار زیر ِ ظل ِ آفتاب داشتم کار می کردم

همه ی حقوقم رو واسه خودم خرج کردم ..

طوری خرج کردم انگار همه ی دنیا حول من می چرخه

اما بابام دقیقا واسه من چیزایی رو می خرید که خودش اصلا نه قبولش داشت

نه باهاش بچگی کرده بود ... اما واسه دل من می خرید

خیلی سخته پای یه چیزی پول بدی که اصلا قبولش نداری

من نمیتونم مث بابام باشم ...

چون وقتی پسرخاله کوچیکم تو روم وای میسه انگار تموم دنیا منو انکار کرده

همچین بهش چپ نگاه می کنم که تا جا دارم خالی شم ...

ولی وقتی اولین بار تو رو پدرم وایسادم زد پشتم و با خنده گفت

ایشالله که بتونی تو روی همه به همین قدرت وایسی ........

من نمیذارم کسی به خواننده ی مورد علاقم توهین کنه ...

اون وقت وقتی بچه بودم ، تنها نوار مورد علاقش که داریوش بود و نوار قصه پر کردم

اونم خندید ، هیچ چی نگفت .............

من نمیتونم مث اون باشم ... چون اون ترکش زیر ِ چشمشه ...

اما هیچ وقت صداش در نمیاد ...

ولی من آزادی نداشتمو از همه ی دنیا طلب می کنم ........

ببین ...

این دو دوتا چار تا ها جواب نمیده ......

رویای بالا رفتن یه دختر کوچولو هم از سر و کولت ، از تو پدر نمیسازه ....

ما همون نسلی هستیم ....

که پیکای مشروبمون رو به سلامتی سرباز و رفیق و وطن بالا می ریم

بابامون هم تیرش رو خورد هم رفاقتشو کرد هم پای وطنش مو سفید کرد


حق داره خندش تلخ باشه وقتی تو فقط فکر می کنی مــــــــــــــرد

مال دنیای قیصر و داش آکل ِ




جدی دلم می خواد پیش خیلی ها باشم که پدرشون نیست ...

اونا قدر یه چیزایی رو میدونن ... که من اصلا تو بــــــــــاغش نیستم ....

اونا حرف دارند... خیلی .... شمع دارند .......خیلـــــــــــــــی

...بهشت زهرا دارند .... خیلی ......

ما پدر داریم .... یادش نیستیم ... بالا سرمونه ، کوچیکش می کنیم ....

کوتاهم که میاد فکر می کنیم زورمون زیاده

.

یه چیزی هم بگم ختم کلام ....

اگه قراره فقط یه روز هواشو داشته باشیم بهتره کل امروز رو بخوابیم

یا بریم تو جاده شمال .....

چیز قشنگی نیست یه روز پدرتو به عرش ببری ...

هومن شریفی  
درج شده در تاریخ ۹۲/۰۳/۰۳ ساعت 10:12
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (1)