فراموش کردم
رتبه کلی: 6


درباره من
بگذارید این وطن دوباره وطن شود.

بگذارید دوباره همان رویایی شود که بود.

بگذارید پیشاهنگ دشت شود
و در آنجا که آزاد است منزلگاهی بجوید.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

بگذارید این وطن رویایی باشد که رویاپروران در رویای
خویش داشته اند

بگذارید سرزمین بزرگ و پرتوان عشق شود

سرزمینی که در آن، نه شاهان بتوانند بیاعتنایی نشان دهند نه ستمگران اسباب چینی کنند ، تا هر انسانی را، آن که برتر از اوست از پا درآورد.

(این وطن هرگز برای من وطن نبود.)

آه، بگذارید سرزمین من سرزمینی شود که در آن، آزادی را با تاج ِ گل ِ ساخته گی ِ وطن پرستی نمی آرایند.

اما فرصت و امکان واقعی برای همه کس هست، زنده گی آزاد است

و برابری در هوایی است که استنشاق میکنیم.

(در این «سرزمین ِ آزاده گان» برای من هرگز
نه برابری در کار بوده است نه آزادی.)


لنگستن هیوز
===

تبریز

===

این طور هم نیست که علف در دهان داس بمیرد

===

متاهل

===

لیست سیاه تا آخرین روز فعالیتم خالی خواهد ماند.

===

کانال تلگرام :

ashke_mahtabb@
حامد رستمی کیا (parlag-ulduz )    
   
عنوان: خاطره ای کوتاه از هوش و ذکاوت شهید چمران
خاطره ای کوتاه از هوش و ذکاوت شهید چمران
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 729 بازدید امروز: 201
توضیحات:
وقتی کنسروها را پخش می کرد، گفت "دکتر گفته قوطی ها شو سالم نگه دارین."

بعد خودش پیداش شد، با کلی شمع.

توی هر قوطی یک شمع گذاشتیم و محکمش کردیم که نیفتد.

شب قوطی ها را فرستادیم روی اروند.

عراقی ها فکر کرده بودند غواص است، تا صبح آتش می ریختند.  
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۲۰ ساعت 23:41
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)