|
مریم عبادیان
(
![]()
آلبوم:
تصاویر پروفایل
![]()
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ:
بازدید کل:
71 بازدید امروز: 71
توضیحات:
قاضی روی میز خم شد: خب دخترم؛ دلت می خواد با مادرت زندگی کنی یا پدرت؟
دخترک زیر چشمی به قاضی نگاه کرد. چشم گرداند چند لحظه به زن و مرد خیره ماند. قاضی از مرد و زن خواست که برای چند دقیقه دادگاه را ترک کنند. دخترک با نگاه، رفتن آنها را دنبال کرد تا در بسته شد. قاضی از جا بلند شد. رفت و روی صندلی کنار او نشست: خب؟! دخترک آه کشید: گیج شدم. قاضی خم شد و همان طور که موی اورا نوازش می کرد، پرسید: چرا؟ دخترک رو به او کرد: آخه سارا میگه خودمو نصف کنم. یه نصفه رو بدم به پدر نصفه ی دیگرو به مادر. این طوری هیچ کدوم تنها نمی مونن. مگه نه؟
درج شده در تاریخ ۹۳/۰۱/۲۷ ساعت 18:46
برچسب ها:
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید. |
کاربران آنلاین (0)
|