فراموش کردم
رتبه کلی: 620


درباره من


گفتم به مهدی بر من عاشق نظر کن
گفتا تو هم از معصیت صرف نظر کن


گفتم به نام نامیت هر دم بنازم
گفتا که از اعمال نیکت سرفرازم


گفتم که دیدار تو باشد آرزویم
گفتا که در کوی عمل کن جستجویم

گفتم بیا جانم پر از شهد صفا کن
گفتا به عهد بندگی با حق وفا کن

گفتم به مهدی بر من دلخسته رو کن
گفتا ز تقوا کسب عز و آبرو کن

گفتم دلم با نور ایمان منجلی کن
گفتا تمسک بر کتاب و هم عمل کن

گفتم ز حق دارم تمنای سکینه
گفتا بشوی از دل غبار حقد و کینه

گفتم رخت را از من واله مگردان
گفتا دلی را با ستم از خود مرنجان

گفتم به جان مادرت من را دعا کن
گفتا که جانت پاک از بهر خدا کن

گفتم ز هجران تو قلبی تنگ دارم
گفتا ز قول بی عمل من ننگ دارم

گفتم دمی با من ز رافت گفتگو کن
گفتا به آب دیده دل را شستشو کن

گفتم دلم از بند غم آزاد گردان
گفتا که دل با یاد حق آباد گردان

گفتم که شام تا دلها را سحر کن
گفتا دعا همواره با اشک بصر کن

گفتم که از هجران رویت بی قرارم
گفتا که روز وصل را در انتظارم
پرواز تا خدا (parvazz )    
   
عنوان: گیسو ......
گیسو ......
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 260 بازدید امروز: 258

این تصویر توسط هاشم.انگوتی بررسی شده است.
توضیحات:
کنار طشت طلاست فاطمه مهمان من

چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من

با چه دلی می زنی برلب من خیزران

کز همه دل می برد نغمه ی قرآن من

گر چه تحمل کنم ضربه ی چوب تو را

تاب مرا می برد گریه ی طفلان من

تاکه نگاه افکنم بر رخ اطفال خود

دور زند دم به دم، دیده ی گریان من

تا نرود از اسف، صبر و قرارش زکف

زینب من می شود دست به دامان من

ناله ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست

شام بلا آمده شام غریبان من

با چه گنه می کنی لعل لبم را کبود؟

بر سر و صورت بس است زخم فراوان من

سرم به شام بلا، زینت طشت طلا

زیر سم اسب ها پیکر عریان من

طشت زسوز درون سوخت و فریاد زد

چوب تو هم گریه کرد بر لب عطشان من

سوز دل اهل دل در نفس میثم است

در شرر شعر اوست ناله و افغان من  
درج شده در تاریخ ۹۵/۰۷/۲۷ ساعت 01:02
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)