فراموش کردم
رتبه کلی: 1582


درباره من
مهندس بهزاد (patensonn )    

غرورت نشکنه

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۸/۳۰ ساعت 10:45 بازدید کل: 226 بازدید امروز: 190
 

طبق معمول مامانم بابامو صدا زد که بیاد در شیشه سس رو باز کنه:پدرم بعد از کلی کلنجار رفتن نتونست در شیشه سس رو باز کنه...مادرم منو صدا زد و منم خیلی راحت درش رو باز کردم و به بابام گفتم :اینم کاری داشت؟پدرم لبخندی زدو گفت:یادته وقتی بچه بودی و مامانت منو صدا میزدتو زودتر از من میومدی و کلی زور میزدی تا در شیشه سس رو باز کنی؟یادته نمیتونستی؟

یادته من شیشه سس رو میگرفتم وکمی درش رو شل میکردم تا بازش کنی و غرورت نشکنه؟

اشک تو چشمام جمع شد...نتونستم حرفی بزنم و فقط پدرم رو بغل کردم!

تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۸/۳۰ - ۱۰:۴۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)