فراموش کردم
رتبه کلی: 8116


درباره من
گرگ هاری شده ام
هرزه پوی و دله دو
شب درین دشت زمستان زده ی بی همه چیز
می دوم ، برده ز هر باد گرو
چشمهایم چو دو کانون شرار
صف تاریکی شب را شکند
همه بی رحمی و فرمان فرار

گرگ هاری شده ام، خون مرا ظلمت زهر
کرده چون شعله ی چشم تو سیاه
تو چه آسوده و بی باک خزامی به برم

آه ، می ترسم ، آه
آه ، می ترسم از آن لحظه ی پر لذت و شوق
که تو خود را نگری
مانده نومید ز هر گونه دفاع
زیر چنگ خشن وحشی و خونخوار منی

پوپکم ! آهوکم
چه نشستی غافل
کز گزندم نرهی، گرچه پرستار منی
پس ازین دره ی ژرف
جای خمیازه ی جاوید شده ی غار سیاه
پشت آن قله ی پوشیده ز برف
نیست چیزی، خبری
ور تو را گفتم چیز دگری هست ، نبود
جز فریب دگری
من ازین غفلت معصوم تو ، ای شعله ی پاک
بیشتر سوزم و دندان به جگر می فشرم

منشین با من ، با من منشین
تو چه دانی که چه افسونگر و بی پا و سرم ؟
تو چه دانی که پس هر نگه ساده ی من
چه جنونی، چه نیازی، چه غمی ست ؟
یا نگاه تو ، که پر عصمت و ناز
بر من افتد ، چه عذاب و ستمی ست
در دم این نیست ولی
در دم این است که من بی تو دگر
از جهان دورم و بی خویشتنم

پوپکم ! آهوکم
تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم
مگرم سوی تو راهی باشد
چون فروغ نگهت
ورنه دیگر به چه کار آیم من
بی تو ؟ چون مرده ی چشم سیهت

منشین اما با من ، منشین
تکیه بر من مکن ، ای پرده ی طناز حریر
که شراری شده ام
پوپکم ! آهوکم
گرگ هاری شده ام

بای بای گلم...

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۳/۰۲ ساعت 17:55 بازدید کل: 233 بازدید امروز: 177
 
سر خاک من...!!
اونی که بیشتر اذیتم کرد بیشتر گریه میکنه...!!
اونی که نخواست ما رو بالاخره میاد دیدن جسدم...!!
اونی که حتی نیومد تولدم زیر تابوتمو گرفته...!!
اونی که سلام نمیکرد میاد برا خدافظی...!!
عجب روزیه اون روز...!!
حیف که اون موقع خودم نیستم...!!
 
 
 
بعضی وقتا سکوت میکنم...
 
چون آنقدر رنجیدم که نمیخواهم حرفی بزنم...
 
بعضی وقتا سکوت میکنم...
 
چون واقعا حرفی واسه گفتن ندارم...
 
گاه سکوت به اعتراضه...
 
گاهی هم انتظار...
 
اما بیشتر وقتا سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه
 
غمی رو که تو وجودم دارم رو توصیف کنه..........
 
 
 
 
 
 
مرگ من زمـانیســت که نـــه شـــب بهانــه ای بـرای خـــوابـیـدن دارم و نـــه صـــبح دلیلی بـرای بیــــدار شــــدن….
 
 
 
یه روزه خوب میاد که ..
گوشه ی عکسم یه خط مشکی میکشن منم تو عکس بهتون لبخند میزنم
شاید لبخندم اشکتونُ دربیاره شایدم بگین آخیش شرش کم شد
اما بدونید اون روز رویایِ منه من اون روز واقعن از تهِ دل خوشحالم
 
 
 
 
تو این دنیا تنها تو رو می بینم ،لحظات با تو بودن را و یک زندگی شیرین را !
و آخر سر نیز رویاهای عاشقانه ام را با تو … 
 
 
دلم پره داغونم کاش اینجوری تموم نمیشد
 
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۳/۰۲ - ۱۷:۵۵
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
برچسب ها:

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
تبلیغات
کاربران آنلاین (0)