بسمه تعالی
از کجا شروع کنم نمیدانم
قصه پر زغصه یک مرد
او که هیچ چیز نداشت از دنیا
جز غرور شکسته یک مرد
کوه رنجی که خم شده است
زیر بارتحمل این درد
درد یک عمر رفته با حسرت
درد یک عمررفته یک مرد
درد یک عمر کار حلال
درد یک لحظه زندگی بدون ملال
ازکجا شروع کنم –نمیدانم-
قصه پر زغصه یک مرد
مردی از جنس ناب نفس
جنس اه پرندگان قفس
جنس یک عمر سکوت و گمنامی
مردی از جنس درد بی نانی
یک نفر گذشته از سرند هوس
مرد نابی به نام پدر
پدرم کارگر است این یعنی
زندگی بدون ملال بی معنی
پدرم کارگر است این یعنی
لمس شیرین لحظه بی معنی
پدرم کارگر است این یعنی
کار-زندگی- زندگی بدون کار بی معنی
پدر ای تمامی من
من بدون تو- جسم بی معنی
من تو را آن زمان شناختم که
کار میکردی و رنج بی معنی
پدرم کار می کرد درگرما
در زمینی کنار مسجد ضعفا
آن زمان که پدر کار می کرد
شیخ مسجد از خدا یاد می کرد
پدرم کار می کرد و یا خدا می گفت
شیخ هم دائم از خدا می گفت
پدرم بیل میزدو علی می گفت
شیخ هم دائم از علی می گفت
پدراز تشنگی از درد
حلقه میزد به چشمش اشک
یا حسین میگفت با این عشق
تشنگی رابه این فن زمین میزد
شیخ هم درون مسجد با
باد سردو آب خنک و زلال
روضه از حسین میخواند
اشک میریخت سربر زمین میزد
پدر ای معنی مسلمانی
ای تو تفسیر آیات رحمانی
غم مخوراز این همه تبعیض
تو تجسم فهم آیات قرانی