صبر می کردی اگر می دیدی...

صبر می کردی اگر می دیدی

چشم من سرخی لبخند تو را

به جهانی پررنگ

به نگاهی پر ناز

به هوایی پر نفس

به کسی یا که به چیزی نفروخت...

صبر می کردی اگر می دیدی

دل من لذت یک لحظه ی دیدار تو را

به حضوری دایم

به بهایی اندک

به فریبی دلچسب

به کسی یا که به چیزی نفروخت...

صبر می کردی اگر می دیدی

گوشه ی مردمک چشمانم

پشت لب های به هم دوخته ام

روی آن صورت افروخته ام

پر عشق است و به تو باخته ام...

صبر می کردی اگر می دیدی

که به خود می لرزم

و کمر خم کرده

زیر بار غم اندوه تو جان می بازم

صبر می کردی اگر می دیدی

 بی تو دل سوخته ام

بی تو افروخته ام

بی تو ماتم زده ام

به خدایت سوگند

صبر می کردی اگر می دیدی

بی تو ویران شده ام

بی تو ویران شده ام...