دریای ادب
دانی از چه رو گاه گاه آید زلزله
چون زمین هم میکند با نام زینب هلهله...
دانی از چه رو گاه گاه توفان میشود.
صحنه جنگیدن عباس اکران میشود...
![دریای ادب دریای ادب](usr/pesarmiyanali68/gal62.jpg?371613398)
گر لب نزدی به آب دریا ، عباس..........دریای ادب میان لبهای تو بود
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین
![السلام علیک یا اباعبدالله الحسین السلام علیک یا اباعبدالله الحسین](usr/pesarmiyanali68/gal63.jpg?564782144)
این حسین کیست که عــالم همه دیوانه اوست
این چه شمعیست که جانها همه پروانه اوست
هر کجا می نگرم رنگ رخش جلوه گر است
هر کـــجا می گذرم جـلوه مســـــــــتانه اوست
هر کســـــی میل سوی کرببـــــــــــلایش دارد
من چه دانم که چه سریست به درخانه اوست
یک لحظه گدای خویش دریاب حسین
![یک لحظه گدای خویش دریاب حسین یک لحظه گدای خویش دریاب حسین](usr/pesarmiyanali68/gal64.jpg?2689597)
تا دل ز غم تو گشت بی تاب حسین
این چشم تهی نگشت از آب حسین
عمری است نیازمند این درگاهم
یک لحظه گدای خویش دریاب حسین
این حسیــن با دل خدا چه می کنــد
![این حسیــن با دل خدا چه می کنــد این حسیــن با دل خدا چه می کنــد](usr/pesarmiyanali68/gal65.jpg?376054530)
از مرکب که افتـاد
مجروح و خونــی
دیدنــد مشتی خاک جمع کــرد
پیشانی بــر آن نهاده
الهـی!راضیـم بــه رضــای تــو . .
این حسیــن با دل خدا چه می کنــد؟
شعلهی-ی-نار-ی-محبّتله دولوب کانون-ی-دل
![شعلهی-ی-نار-ی-محبّتله دولوب کانون-ی-دل شعلهی-ی-نار-ی-محبّتله دولوب کانون-ی-دل](usr/pesarmiyanali68/gal66.jpg?614157476)
گلشن-ی-جیسمیمده زخم-ی-تیر آچلمیش گل کیمی
هر طرف پئیکان دزلموش سینهمه سونبول کیمی
ایستـهرهم گلسیـن سکینهم نالییه بولبـول کیمی
قتلگه گلزارینه مرغ-ی-خوش الحان ایستهرهم
شعلهی-ی-نار-ی-محبّتله دولوب کانون-ی-دل
وادی-ی-حئیرهتده لیلا آختاریر مجنون-ی-دل
مجلیسیم خلوت، گؤزوم یاشلی، شرابیم خون-ی-دل
گلمهگه ب بزمه بیر تازه مسلمان ایستهرهم
رَدِّ پــــــای "عـبـــــاس"
هنــوز خیــمــه ی اربـــاب غــرق احساس است
هنــوز دور ِحـــــرم رَدِّ پــــــای "عـبـــــاس" است
هنــوز آنچـــــه زیــــاد اســـت در حـرم آب است
کجا ز سوز عطش شیــــرخواره بی تاب است؟
بابا جان
بابا جان
خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته
تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری ...
![بابا جان خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری ... بابا جان خبر دارم سرت از روی نی تا پای می رفته تو هم از حال ما در مجلس مستان خبر داری ...](usr/pesarmiyanali68/gal69.jpg?796018423)
من گریه میکنم به سر از پیکری که نیست
تو شکوه میکنی زمن از معجری که نیست
جارو زدم به پای تو خاک خرابه را
با چند تار گیسوی از خون تری که نیست
با این نگاه تار فقط دست میکشم
بر لعل خیزرانی ات از باوری که نیست
انگار که نه از سر تو چیز مانده است
نه دخترت ... که جز بدن لاغری که نیست
از آن شبی که آب به ما باز شد، رباب
سرگرم بازی است... ، با اصغری که نیست
جا ماندم از بقیه و خوابم گرفته بود
بر دست های خسته آن مادری که نیست
از زیر سنگ و آتش و سیلی گذشته ام
دیدی اگر به بال کبودم پری که نیست
در پاسخ سوال تو از گوشواره ام
می پرسم از عمامه و انگشتری که نیست
یک نانجیب دخترکت را کنیز خواند
دور از نگاه ساقی آب آوری که نیست
![رقیه رقیه](usr/pesarmiyanali68/gal70.jpg?87152122)
چنان ز ترس زمین خورده ام که در گوشم
هنوز نعره ی آن نیزه دار می آید ....
گفتــن :حالا وقتــشه . .
![گفتــن :حالا وقتــشه . . گفتــن :حالا وقتــشه . .](usr/pesarmiyanali68/gal71.jpg?414621147)
رسیــدن کــربــلا . .
وقتـی خیــمه ها رو امـام حسیــن علیه اسلام زدن ،
بالاترین نقطه رو دادن بــه حضـرت عبــاس ،
فرمودن : تو بــرو خیمه ات رو تو بلنــدی بـزن ،همه بفهمن مــا
عبـاس داریم ، همه بدونــن ما یــه علمــدار داریم،
بذار بچه هام دلشون قــرص باشه، ایــن یــه خوبی داشت،
دلگــرمی بچــه ها، هرجا میــومدن نگاها به خیــمه ی عبــاس بــود ،
امــا روز عاشورا . . .
وقتــی عمود خیــمه رو زمیــن زد ، دشمن دیــد خیــمه ی عبــاس
زمیــن خورده ...
گفتــن :حالا وقتــشه . .
گفتمـش بر روی کاغذ عـــشـق را تفسیر کـــن
در بیابان بــلا تصویری از ســـقـا کشــید
لب اب
![لب اب لب اب](usr/pesarmiyanali68/gal72.jpg?203844026)
چه کسی دیده لب اب بسوزد جگری؟
روی دست پدری جان بسپارد پسری؟
چه کسی دیده که لب تشنه ای از سوز عطش
اب در دست و ننوشد به هوای دگری؟
زائر امام حسین علیه السلام
پادشاه است حسین
مجنون بر لیلا بنشیند خوشش آید
از لعل لبش بوسه بچیند خوشش آید
در جمع مجانین حسین(ع)سرخوش و مستیم
دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش آید
![زائر امام حسین علیه السلام زائر امام حسین علیه السلام](usr/pesarmiyanali68/gal73.jpg?848812939)
همه ما مرگ را میچشیم و پس از مرگ همه ما مورد سوال واقع میشویم
بزرگان بر حسب روایات میگویند مختصری از روح به بدن بر میگردد
و سوال از روح می شود نه از جسم.
با این حال کارهایی که با این بدن انجام داده ایم
همه مورد سوال ملکی است که سوال می پرسد.
این ملک از پایین پا وارد قبر می شود
و اولین جایی که بویش به مشام او میرسد، بوی کف پاست.
وقتی کف پا بوی کف پای کربلا را بدهد ملک بر میگردد.
برای همین در روایات داریم که زائر امام حسین علیه السلام سوال و جواب ندارد
دختــری که بابا نـداره زدن نــداره . .
پیچیـــده شمــیـمت همـــه جــــا ای تَـــن بـی سر
چـون شیشه ی عطـری که دَرَش گم شده باشد ...
![دختــری که بابا نـداره زدن نــداره . . دختــری که بابا نـداره زدن نــداره . .](usr/pesarmiyanali68/gal74.jpg?92293349)
تا خبــر شهادت حضرت مسلم رو دادنــد امـام حسیــن علیه اسلام
رفتن تو خیــمه ، همه دور آقا حلقه زدنــد،
نگاه کردن دیدن حسیــن آروم آروم داره اشک میریزه ،
سرشون رو آوردن بالا گفتن : بگید دختــر مسلم بیــاد ،
دختـر جناب مسلم اومـد ، حضــرت بغلشون کردن ،
همه دیــدن ابی عبدالله آروم آروم دست می کشه رو سر ایــن دختــر . .
میخواد بــگه آی مردم عالم دختــر بچه ای که بابا نـداره ،
دختــری که داغ دیــده بایــد نوازشش کرد یاد بگیــرن همـه
دختــری که بابا نـداره زدن نــداره . .
فقط یــه نفر...
![فقط یــه نفر... فقط یــه نفر...](usr/pesarmiyanali68/gal75.jpg?80080980)
پیغمبــر سرشون تو دامن علـی بـود از دنیا رفتــن ،
بی بی دو عالم سرشون تو بغل مولا ،
امیرالمومنیــن سرشون تو بغل بچه هاش ،
امـام حسن سرشون رو دامن بچه هاش ،
امـام رضــا سرشون رو دامن جوادالائمه و . .
فقط یــه نفر سرش رو خاک بــود ، فقط یــه نفر
وقتـی چشمش رو بـاز کــرد ، وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلی صَدرِکَ ،
دیــد یـه نفر رو سینــه اش نشستــه ، حسیـــــــــــــن . .
لا یـوم کیـومک یــا اباعبــدالله . .
قیمت بهشت
آبروی حسین به کهکشان می ارزد
یک موی حسین بر دو جهان می ارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن می ارزد
آب چه بی غیرتی برو
گفتی به آب ، آب چه بی غیرتی برو
بی آبرو به ریختن آبرو مکوش
آوردمت به نزد دهان تا بگویمت
بشنو که العطش رسد از خیمه ها بگوش
بر کام خشک یوسف زهرا شدی حرام
با آنکه خوردن تو حلال است بر وحوش
یا عباس...![یا عباس... یا عباس...](usr/pesarmiyanali68/gal77.jpg?563647155)
یتشیدی خیمیه ادراک صداسی عباسین
خدا بلور نجه قورخوشدی عترت یاسین
امام فورا ایدوب ذوالجناحی استحضار
بیلندی مطلب اولان وقته ذوالجناحه سوار
نگوردیلر که سوار اولماقا دیزی گلمور
اوره گی شدت غمدن دقیقه دینجلمور
تکوبدو زینبه گوز اللری بلینده قالوب
اشاره ئیله دیور گل باجی حسین قوجالوب
حسین گتدی ابولفضین یانیا
عمامه می گوتورب گوزلرین قانون سیلیم
یامان گرنومدو منیله دانشماسون ئولیم
ابولفضل او قانلو گوزلرون آچ دی امید آل الله
ایاقه دور توت الیمدن قوجالمیشام والله
هامی بلور بونی چی سن معدن شجاعت سن
گوز آچموسان ئوزومه اولمیا خیجالت سن؟؟
یقین سوسوزلارون حالین گلنده گور مشدون
منیم رقیه بالاما سو قولی وئرمیشدون
جنازنون اوستونه تگ گلمیشم قانا بویانام
اوتانما گوزلرون آچ گلمیوب رقه بالام
دلدار من حسینه
بین تموم عالم کرب و بلا رو عشقه
به خاطر رقیه قبله من دمشقه
دلداده ام به زینب مست سبوی احساس
تمومی دلم رو زدم به نام عباس
بدونید اهل عالم دلدار من حسینه
منم گدای زهرا سالار من حسینه
بدونید اهل عالم همیشه اهل دردیم
همیشه ما شب و روز دور حسین می گردیم
به قلب خود نوشتم سرشت من حسینه
گفتم به اهل عالم بهشت من حسینه
انا کلب الرقیه
یا اباعبدالله
چه کوتاه است فاصله میان
بالا رفتن دست علی (ع) و بالا رفتن سر حسین (ع) ....
فاصله ای از ظهر غدیر تا ظهر عاشورا ...
ســـوگند بر سیاهــی شــب های ماتمـــت
مــــا زنـــده ایم ؛ زنده به عشق "محرمـت"
جلوه پنج تن آل عبا
![جلوه پنج تن آل عبا جلوه پنج تن آل عبا](usr/pesarmiyanali68/gal78.jpg?309104771)
هاله ای برچهره از نور خدا دارد حسین
جلوه هر پنج تن آل عبا دارد حسین
آشنای عشق را بی آشنا گفتی خطا است
در غریبی هم هزاران آشنا دارد حسین
در هوای کوی وصلش بی قراران بی شمار
دل مگرکاه است وگویی کهربادارد حسین
سماور بزم حسین
سماوری که به بزم حسین می جوشد
بخار رحمت آن گناه خلق می پوشد
حدیث کوثر و تسنیم و سلسبیل کم گوی
بگو حکایت مستی که از آن چای می نوشد
شاعر : حضرت آیت الله سید احمد نجفی حفظه الله تعالی
عشق علی
سنگ است دلم عشق علی سنگ نوشته
میسوزم از این عشق چو اسفند برشته
با جوهر اشک و قلم بال فرشته
بر لوح دل خسته ام این جمله نوشته:
جز مهر علی در دل من خانه ندارد
"کس جای در این خانه ی ویرانه ندارد"
ما از می مرد افکن این میکده مستیم
شادیم که پیمانه و پیمان نشکستم
تا عشق علی هست در این میکده هستیم
پس خورده نگیرید که ما باده پرستیم
هشدار که نوشیدن این باده مجاز است
"المنت لله که در میکده باز است"
فهمیدم از این راز که در کعبه شکاف است
هرجا که بود نام یدالله مطاف است
این گفته نه بیهوده و این دم نه گزاف است
در روز جزا شیعهات از نار معاف است
چون غیر علی در دو جهان هیچ ندیدند
"مردان خدا پرده ی پندار دریدند"
تا نام تو پیچید در آن شبه جزیره
شد پاک از این خاک گناهان کبیره
زد چنگ به دامان تو هر ایل و عشیره
شد ثابت و سیار در اوصاف تو خیره
جز ساقی کوثر ز کسی جام نگیریم
"ما زنده به آنیم که آرام نگیریم"
زان باده که در روز غدیریه به خم بود
پیدای تو شد هر که در آن حادثه گم بود
فریاد ملائک بابی انت و ام بود
زان راز که در آیه اکملت لکم بود
بیتی است امامت در این خانه تویی تو
امروز امیر در میخانه تویی تو
آن بازوی خیبر شکنش رفت چو بالا
با دست شریف پدر ام ابیها
دادند دو دریا چو به هم دست تولا
شد ولوله و غلغله در عرش معلا
گفتند ملائک همگی عید مبارک
این عید به هر پیرو توحید مبارک
ای عقل در اوصاف تو حیران و مردد
وصف تو نگنجیده به هفتاد مجلد
عالم همه گم گشته آن موی مجعد
محبوب ابوالقاسم محمود محمد
نامش همه جا هست بگویید کجا نیست
"کس نیست که آشفته آن زلف دوتا نیست"
هرکس که ز حب تو به لب ناد علی داشت
در جام دل خویش صفایی ازلی داشت
آسودگی از شرک خفی شرک جلی داشت
گمراه نگردید هر آن کس که ولی داشت
از نام علی کاخ ستم در خطر افتاد
"با آل علی هرکه در افتاد ور افتاد"
تا صورت پیوند جهان بود علی بود
یعنی هدف از عالم موجود علی بود
تسکین دل آدم و داود علی بود
از آیه انفاق چو مقصود علی بود
ای محو جمال تو صاحب خانه
"مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه"
ای کاش شود میثم و سلمان تو باشم
تا روز جزا دست به دامان تو باشم
در هردوجهان ریزه خور خوان تو باشم
کافر شوم از خویش و مسلمان تو باشم
کردیم نثار قدم تو دل و دین را
"تقدیم کردیم همان را و همین را"
افسوس که با نام تو کردند خرافات
در دایره تنگ جنایات و مکافات
یک عده پی شطح و گروهی پی طامات
در کاخ نشستند به عنوان خرابات
ما با تو نشستیم و از این قوم بریدیم
"ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم"
ولی قولش نه!
![ولی قولش نه! ولی قولش نه!](usr/pesarmiyanali68/gal79.jpg?792353821)
روی دستش پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزهها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!
این چه خورشیدِ غریبیست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!
باغبانیست عجب آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!
شیرمردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!
جان من برخیِ آن مرد که در شط فرات،
تیر در چشمِ تَرَش رفت، ولی قولش نه!
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم؛ سرش رفت، ولی قولش نه!
شیر از بیشه سر آورده
![شیر از بیشه سر آورده شیر از بیشه سر آورده](usr/pesarmiyanali68/gal80.jpg?117159183)
از در معرکه ها نوبت جولان شده است
شیر از بیشه سر آورده رجز خوان شده است
کیست این مرد که هنگامه ی تیرش پیداست
تک سواری که فقط رد مسیرش پیداست
موج برخاسته و کوه تلاطم کرده
سر بدزدید که یک شیر تبسم کرده
آمده تا که بگیرد نفس طوفان را
آمده تا بخرد آبروی میدان را
مشک بر دوش هوای دل دریا دارد
پسر سوم زهرا چه تماشا دارد ..
یامسلم ابن عقیل..
![یامسلم ابن عقیل.. یامسلم ابن عقیل..](usr/pesarmiyanali68/gal81.jpg?356377819)
زیرشمشیرغمش هرچه توراسنگ زدند
روبه مکه شده گفتی به فدای زینب!
یامسلم ابن عقیل..
نامه مسلم
![نامه مسلم نامه مسلم](usr/pesarmiyanali68/gal82.jpg?735451119)
کوفه را با تو حسین جان سر و پیمانی نیست
هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نیست
به خدا نامه نوشتم به حضورت نرسید
آن چه مانده ست مرا غیره پشیمانی نیست
کارم این است که تا صبح فقط در بزنم
غربتی سخت تر از بی سر و سامانی نیست
جگرم تشنه ی آب و لبِ من تشنه ی توست
بین کوفه به خدا مثل ِ من عطشانی نیست
من از این وجه ِ شباهت به خودم میبالم
قابل سنگ زدن هر لب و دندانی نیست
من رویِ بام چرا؟ تو لبِ گودال چرا؟
دلِ من راضی از این شیوه یِ قربانی نیست
موی من را دم دروازه به میخی بستند
همچو زلفم به خدا زلف پریشانی نیست
زرهم رفت ولی پیرهنم دست نخورد
روزیِ مسلمت انگار که عریانی نیست
کاش میشد لبِ گودال نبیند زینب
بر بدن پیرُهَن ِ یوسفِ کنعانی نیست
سوخت عمامه ام امروز ولی دور و برم
دختر ِ سوخته یِ شام غریبانی نیست
هرچه شد باز زن و بچه کنارم نَبُوَد
که عبور از وسط شهر به آسانی نیست
دستِ سنگین، دلِ بی رحم، صفات اینهاست
کارشان جز زدن سنگ به پیشانی نیست
دخترم را بغلش کن به کنیزی نرود
چه بگویم که در این شهر مسلمانی نیست
تربت تو
![تربت تو تربت تو](usr/pesarmiyanali68/gal83.jpg?826030170)
کربلا لیلی و مجنون میکنه
عاشقُ والِهُ حیرون میکنه
همه دکترا میگن تربت تو
درد بی درمونُ درمون میکنه
چه می شود ارباب
سرم هوای تو دارد دلم هوای ضریح
چه می شود که سری گوشه ی حرم بزنم
کنار سینه زنانت چه می شود ارباب
میان صحن و سرایت شبی قدم بزنم
* الســـــــلام علیکــــــــ یـا ابـا عبــدالله الـحسیــن *
می گوینــد وقـت " مــــردن " جــــواب ســــلام هایمــــان را
مــــی دهـــی اربـــاب...
گــــاهی عجیــب هــــوای مـــردن می کنـــم...
ساقی دربار نیامد
ای مشک چرا ساقی دربار نیامد
ما تشنه ی عشقیم چرا یار نیامد
ای کاش که می آمدی و عمه نمی گفت
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
محشــــر کبری
سی و پنج روز دگر محشــــر کبری بشود
هــمه جا حرف ســــــــر و نیزه و خولی بشود
ســــاربــــان خـــنده کـــــنان وارد مقتل بشود
صد و نه عضو حسین هست! یکی کم بشود
لاجــــــرم ذکـــــــر همه شــــــیون و زاری بشود
غــــم عالـــــم کفــــن شــــاه دو عالـــــم بشود
هـــــمه ی اهــــــل حرم کشته ی زینـــب بشود
صبر زینب هدف یکصد و ده سیلی محکم بشود
اگه قسمتم بشه کربلا
![اگه قسمتم بشه کربلا اگه قسمتم بشه کربلا](usr/pesarmiyanali68/gal84.jpg?781012577)
اگه قسمتم بشه کربلا
میشینم روبرو گنبد طلا
میگم حسین عاقبت من اومدم تو حرم
یه کاری کن آقاجون زنده از اینجا نرم
عشق گفتا که...
عقل گفتا که: بخور، آب، اگر تشنهلبی!
عشق گفتا که: مخور آب، مگر بیادبی!
عقل گفتا که: بر این آب، نگاه تو بود
عشق گفتا که: حسین، چشم به راه تو بود ...
ای ماه هاشمی
دادی دو دست و دست دو عالم به سوی توست
ساقی تویی و بادهی ما از سبوی توست
ای ماه هاشمیلقب و پور بوتراب!
داروی درد ما به خدا خاک کوی توست
گفت با کرب و بلا کعبه
گفت با کرب و بلا کعبه من از تو بهترم
تو بیابانیّ و من بیت خدای اکبرم
کربلا در پاسخش گفتا اگر تو خانه ای
من همه خون خدا می جوشد از بام و درم
کعبه گفتا مرد و زن بر گرد من آرد طواف
من مطاف مسلمین از کهتر و از مهترم
کربلا گفتا چه گویی هر شب آدینه من
میزبان انبیاء از اولین تا آخرم
کعبه گفتا انبیاء بر گرد من گردیده اند
تو کجا و من کجا، تو دیگری من دیگرم
کربلا گفتا که روح انبیا را کعبه ایست
آن منم،زیرا مزار زاده پیغمبرم
کعبه گفتا مرتضی در من به دنیا آمده
این شرافت بس ، که من خود زادگاه حیدرم
کربلا گفتا علی بوده سه شب مهمان تو
من حسینش را گرفتم تا قیامت در برم
کعبه گفتا من صفا و مروه دارم در کنار
وصف اسماعیل باشد خاطرات هاجرم
کربلا گفت این منم در خیمه گاه و قتله گاه
سعی هفتاد و دو ثار الله را یادآورم
کعبه گفتا چاه زمزم را کنار من ببین
سالها و قرن ها جوشد ز دامان کوثرم
کربلا گفتا که زمزم را چه با خون حسین
زمزم تو آب ومن خون خدا را ساغرم
کعبه گفتا بوده دحو الارض در دامان من
من همانا بر تمام آفرینش محورم
ناگهان از حق ندا آمد،حرم خاموش باش
تو کجا و کربلا هر چند هستی محترم
هستی تو خلقت تو از طفیل کربلاست
چند می گویی که من از کربلا بالاترم
کربلا دارد به کل آفرینش افتخار
کربلا گوید که من عرش خدا را زیورم
من مزار پاک هفتاد و دو ثار اللّهیم
من هم آغوش ابالفضل و علیّ اکبرم
اشک زهرا ریخته در دامن گلزار من
عطر جنت می دمد از لاله های پرپرم
ذره ای از خاک من،درد خلایق را دواست
خون ثارالله می جوشد ز هر نخل ترم
اینکه می بو سند با هم انبیاء واولیاء
دست عباس است کافتاده به خاک معبرم
گرچه در قلبم فرات و دجله می جوشد مدام
آب آب تشنه گان افکنده بر جان آذرم
در بغل دارم فرات و تا قیامت شرمگین
از رباب و حنجر خشک علیّ اصغرم
نخل میثم نخله ای باشد ز نخلستان من
بیت بیت آتشین آن بود برگ و برم
ســَـر عـــشـــق تــو...
![ســَـر عـــشـــق تــو... ســَـر عـــشـــق تــو...](usr/pesarmiyanali68/gal85.jpg?102638034)
الحــــــــــــــــــــمدلله
مــــا عقــــل خــویش را ســَـر عـــشـــق تــو بــاخـتـیـم
بـــگــذار عمــــرمان ،همــــه دیـــــوانــــــه بـگـــذرد
ایـن روزگــار می گذرد ، خـوب یا که بــد
بهتـر که عمـرِ ما درِ این خـانه بگذرد !
حضرت فرمان
![حضرت فرمان حضرت فرمان](usr/pesarmiyanali68/gal86.jpg?965861083)
ما را تمام خلق شناسند با حسین
ما نوکریم و حضرت فرمان روا حسین
منت خدای عزوجل را که لحظه ای
ما را به حال خویش نکرده رها حسین