بـعد از تـو
دل از هــمه چیز کندم
جز آن نیمکت که جای تو بود
درست کنار من...
اخه باورم نمیشه که رفتی !!!
شــــاید ی روزی برگشتی ...
اما آن روز من خسته ام !!!
خسته از اعتمادی بیجا...
غمگیــنم همانندِ.
جـوانی کـه دلـش را بـا تـمام آرزوهـایش زنـده بـه گـور کـرد ...
خیلی .
خــــــــیلی ســـخــتـــه
نصفه شبــــی بغض گـــــلوتو بگیــــــره و دلتنگــــــش بشـــی
فکــــــــر کنی شایـــــــد مثل قدیمـــا
باز هـــــم یه اس گــــاه و بی گــــاه بده و بپرسه خوابی یا بیـــــدار ..؟
.
.
.
ولـــــــی بــاید قبول کنی
اون دیگه رفتـــــه...
واسه همیـــــشه..
...
صـدایت میـکنم : مــرد مـن..
جـــــــانـــــی که میگـــــویـی
جـــــانـم را مـیگیــــــرد ....
نـــــزن این حــــرفهـا را ...!!
...
دل مـن جـنبه نــــدارد
مـوقعی که نـــــیستـی
دمــــــار از روزگـارم در مــــیاورد
اینقد ؟
بی ؟
. . .
. آی ! تویی ی نی . . .
دخـتـر: دوســت دخــتـــر جــدیــدت خــوشــکــلــه؟
(تـو دلـش: آیـا واقــعــا از مـن خـوشـکـل تـره)
پـسـر: آره خـوشـکـلـه
...
(تـو دلــش: امـا تـو هـنـوز زیــبـاتـریــن دخـتـری هــسـتـی کـه مـن مـیـشـنـاسـم)
دخـتـر: شـنــیــدم دخــتــر شـوخ طــبــع و جــالـبـیـه
(درســت اون چـیـزی کـه مـن نبـودم)
پــسـر: آره هـمـیـنـطـوره
(ولــی در مـقـایـسـه بـاتـو اون هـیـچـی نـیـسـت)
دخــتــر: خــب پــس امــیــدوارم شــمــا دوتــا بــاهــم بــمــونــید
(کــاش مــادوتــا بــاهــم مــی مـونـدیــم)
پــســر: مــنـم بــرات آرزوی خــوشــبــخـتــی دارم
(چــرا ایـن پـایـان رابــطــه مــاشــد؟)
دخــتــر:خــب.......مــن دیــگــه بــایــد بــرم
(قــبــل از ایـنـکـه گــریــه ام بـگـیـره)
پــســر: آره مــنــم هــمــیـنـطـور
( امـیـدوارم گــریــه نــکـنـی)
دخــتــر: خــداحــافــظ...
(هــنـوز دوسـت دارم ودلــم بــرات تـنـگ مـیـشـه)
پــسـر: بــاشـه خــداحـافـظ
(بـخـدا کــه هـیـچـوقـت عـشـقـت از قـلـبـم بـیـرون نـمـیـره......هـــرگـــز)
کـــاش مــا آدمــاحــرف دلــمــون را مــیــزدیــم
. . .
هیچـی عـذاب آور تر از این نیـس
که درونـت مثـه آتشفشـان باشـه
ولـی بخـوای نشـون بـدی آرومـی !!!
آنقدر برای تو بوده ام که دیگر من برایم غریبه است.....
اینگونه است که وقتی میروی .....میمیرم
چون نه تو رو دارم و نه خودم رو ...
در پـشـته دود سیـــــــگارم یـاد کـسی هـست کـه تـمام زنـدگی یـم را تـباه کـرد بـا رفـتنش...
صــــــــــــــــــــــدا بزن مـــــــــــــــرا:
مهم نیست به چه نامی,فقط "مــیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــم" مالکیت را اخرش بگذار.
میخواهم باور کنم مال تو هستم...
گاهی اوقات یک مرد هم نیاز دارد
مردانه به آغوش کشیده شود ... !
...
" "
....
!!!
...
...
ـ ـ ...
ــ ــ ـ ـ ــ
ـ ...
ـ ـ !..
؛
....
ـــــــــ ــــــــــــــــــــــــ !!!...
، ــــ ــــ ..
ـــ ــــــــــــ !!!....
حکایت رفاقت من با تو ....
حکایت قهوه ایست که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم......
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم......
که این طعم را دوست دارم یا نه......؟
و انقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن.......
فهمیدم باز هم قهوه می خواهم.......حتی تلخ تلخ!!!
پیری میگفت :
اگه میخوای جوان بمونی دردهای دلتو فقط به کسی بگو که دوسش داری و دوستت داره
خندیدم و گفتم :پس چراتو جوان نموندی؟
پیر لبخند تلخی زد وگفت :دوستش داشتم دوستم نداشت.....!
نمی دانم چه حســـــــــــی ست این عاشقی ؟؟
وقتی می نشینم ، وقتی راه می روم ، وقتی می خوابم ،
دوستــــــَــــــت دارم ...
وقتی صدائی می آید دوستتـــــــــ دارم
وقتی سکوت است دوستتـــــــــــــــــــــــــــ دارم
چه می کنی با من که چنین راحت همیشگی شده ای ؟
سخت بود
فراموش کردن کسی
که با او
همه چیز و همه کس را
فراموش میکردم!
این قدر نگو اگر گذشت کنم کوچک می شوم، اگر با گذشت کسی کوچک می شد،
خدا این قدر بزرگ نبود.
تمام روزهایی که سرگرمیت بودم...
زندگیم بودی!
قـــــدر لحـــــظـه ها را بـدان
زمـانــــی می رسد که تـو دیگــــــــر قادر نیستـــی بگـویــــی :
جبــــــران مـــــی کـنم ...!!!
گفته بودم که اگر بوسه دهی توبه کنم
که دگر باز از این گونه خطاها نکنم
بوسه دادی و چو برخواست لبت از لب من
توبه کردم که دگر توبه بیجا نکنم !
مــــیـدانــــــی ؟
همه را امـــتــحــــان کــــــــرده ام !
قرص خــــواب و مـسکن
روانـشـنــــاس
خــــنـــده هـای زورکــــی . . .
هـنـدزفـری تـوی گـوش و گــــریــه کـردن
ســــیـگــــــار و مــشــروب . . .
دوســتـــــــــــان جـــــدیــد. . .
دل من این حـــــــــرفـهـا حـــالـیـش نـمیشود !
آغــوشـت را مـیـخـــــــــــواهـم . . .
بـــــــرگــــــرد . . .
تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت !!!
رفیق داری …
همــــــــدرد نداری !
خانواده داری …
حمــــــــایت نداری !
عشق داری …
تکیـــــــــه گاه نداری !
مثل همیــــشه ….
همه چــــــی داری …
و هیـــــچی نداری ...!!!
تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!
این نیست که با کسی دوست نباشی!
این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!
...
این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
این نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!
این نیست که کسی دوستت نداشته باشه!
.
.
.
تنهایی، یه حس درونیه!
تنهایی یعنی هیچکس نمیفهمه حالم بده...
اجازه ؟ خدا ؟
میشه ورقمو بدم و برم؟ میدونم وقت امتحان تموم نشده ولی خیلی خستم...!
تو که نمیدانی خنده هایم چقــــــدر درد میکند
فقط میبینی که میخنــــدم
بــــاز هـــــم خیال تــــو
مــــرا
“برداشــــت”
کجــــا می بــــرد نمــــی دانــــم!
تو چه میفهمی
حال و روز کسی را...
که دیگر
هیچ نگاهی دلش را نمیلرزاند...!
تو را خودم چـشم زدم
بس که نــوشتمت مـیان شعـرهایم
، بی آنکه “اسپنــد” بچرخانم میان واژه هــایم …
دلــــــــــــــــــــــم گـرفته از ایـــــــن کـــه هستـــــــــــی امـــــا
نـــــــــدارمـت !
ببیـــــــن
من هم
مثل خــــــیلی از عاشـــــق ها
از تو یـــــادگاری دارم
ولــــی
یــــادگـــاری من
با بقیه فــــرق دارد
یــــــادگــــــاری مــــن
از تو
ســــینه ای پر از درد اســـــت
سخــت است ببـــازی
تمــام احـساسِ پاکــَت را
و هنــــوز نفهمـیده باشی
اصلــــا دوستـــَت داشــت ؟؟؟!!!
و عشق
قیچی شد !
وقتی تو سنگ شدی
و من کاغذی بی رنگ . . . !
لعنت به اون کســــی که ….
وقتـــــی بهــــش محبـــت می کنــــی ...
خیــــال می کنــــه بهـــش احتیـــاج داری ... :|
چقدر درد داره وقتی که از عشقت یه شماره خاموش مونده باشه برات !
چه زود رسیدیم به فردایی که دیروز آرزوی آمدنش را داشتیم
و امروز غصه رسیدنش را....
تو را نمیبخشم که وقتِ بودن ،نبودی !
وقتِ دیدن ،ندیدی!
وقتِ عاشقی ،هرزگی کردی!
وقتِ گریه ،با دیگران خندیدی!
تو را هرگــــــــز نمیبخشم که هرگز با من نبودی و
من بسادگی ،
همــــــــه ام با تو بود ....
وقتی یه دختر به خاطر یه پسر اشک میریزه ....
ینی واقعن عاشقشه ،
اما ....
وقتی یه پسر به خاطر یه دختر اشک بریزه ؛
ینی هیچ وقت دیگه نمیتونه دختر دیگه ای رو مثل اون دوست داشته باشه ... !
بی قراری هایم ،شب گریه هایم ،دلتنگی هایم ،نگرانی هایم
همه و همه دلایلی هستند که تو باور کنی عاشقتم
همیشه میگن سکوت علامت رضاست ...
اما من میگم نه ...!
بعضی وقت ها سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمی خوای حرف بزنی ...
بعصی وقت ها سکوت می کنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری ...
گاهی مو قع ها سکوت یه اعتراضه، گاهی موقع هام انتظاره...
اما بیشتر وقتها ...
سکوت واسه اینه که هیچ کلمه ای نمی تونه غمی رو که تو وجودت داری، توصیف کنه ..