صفحه اصلی انجمن ها تبلیغات اعضا تصاویر کلیپ ها صوتی گزارش تخلف حمایت مالی ثبت نام

ّFace search engine

به علت هزینه های بالا ممکن است سایت از دسترس خارج شود.
لطفا ما را در اینستاگرام دنبال کنید.

رتبه کلی: 294

دوستان من(1)

درباره من

:l

.. khaz .. ( آفلاین

آفلاین

pesartanha69 )

دوستان (1)

گالری تصاویر (911)

کلیپ‌ها (0)

نظرسنجی (0)

تمام خستگی هایت را یکجا میخرم ! تا آخر بخونین و نظر بدین ممنونم

چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات

سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir

درج آگهی

تبلیغات

درج شده در تاریخ ۹۲/۰۱/۱۰ ساعت 11:48 بازدید کل: 348 بازدید امروز: 164
تمام خستگی هایت را یکجا میخرم ! تو فقط قول بده ... صدای خنده هایت را به کسی نفروشی ...! رو تـــو تعصب دارم ولی ادعایــــــی ندارم نمیگم خیلی خوشگلی.. چون خوشگتر از تو زیاده.. نمی گم خیــــــلی پولداری .. چون پولدارتر از تـــو زیاده .. نمی گم خیلی شیریــــــن زبونی .. چون چرب زبون تر و خوش صحبت تر از تو زیاده .. ولــــــــــی .. می گم: تو هـــمونی که برای من بهــترینی . . .! قدیم ندیما گفتن: واسه کسی بمیر که واست تب کنه !!!!! قدیما چه پر توقع بودن !!! من واست می میرم....حرفی نیست.. اما خدا نکنه......تو.......تب کنی.... یک صدای آشنااز دورمی آید؛کسی نیست،باداست!بازهم آمده تا قاصدک هایم رابااوهمسفرکنم راستش من به باد مشکوکم!اوپیغام هایم رابه گوشش نمیرساند...وگرنه مگرمیشودحتی یک خط هم برایم جوابی نداشته باشد.. سخـــــــــتــی تــنهــایی را وقتـــــی فــــهمیـــدم کــ ــه دیــدم مترسکـــــ بـه کــلاغ میــ ــگویــد: هرچــقدر دوستـــ ــ داری نوکــ بزن فقـــط تنهــام نــذار!! پیری میگفت: اگه میخوای جوان بمونی دردهای دلتو فقط به کسی بگو که دوسش داری و دوستت داره خندیدم و گفتم: پس چراتو جوان نموندی؟ پیر لبخندتلخی زد وگفت: دوستش داشتم دوستم نداشت... حکایت رفاقت من با تو ، حکایت " قهوه" ایست که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم. که با هر جرعه بسیار اندیشیدم ، که این طعم را دوست دارم یا نه ؟! و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن یا نداشتن که انتظار تمام شدنش را نداشتم! و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه می خواهم ! حتی تلخ تلخ!!!! دوست می دارمـش ... امـّـا ... می تـرسم بـگویــم و بگـویـد : " مرسـی !! " یــا بگویـد بـه این دلـیـل و آن دلـیـل دوسـتـم نـدارد ... یــا چـه می دانـم ... مثـل خیـلیـهـا بگـویـد لیـاقـتـم بـیـشـتـر از این حرفـهاسـت ... می تـرسـم از اینــکـه هـرچـیـزی بـگویـد جز : " مــَــن هـم دوسـتت دارم.... بعضی ، ،، ، ... ؛ " " سکوت بلندترین گریه یه دختره وقتی که بهت بی محلی میکنه بفهم که واقعأ شکسته ... اگرروزی دلمو شکست فدا سرت فقط باکفش بیاروش که شکسته هاش توپات نره... ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ چقدر دوست داشتم یک نفر از من می پرسید : چرا نگاه هایت آنقدر غمگین است؟ چرا لبخندهایت آنقدر تلخ و بیرنگ است؟ اما افسوس که هیچکس نبود ... همیشه من بودم و تنهایی پر از خاطره ... آری با تو هستم ...! با تویی که از کنارم گذشتی... و حتی یک بار هم نپرسیدی، چرا چشمهایم همیشه بارانی است...!! دخترک 6 ساله که سرطان داشت پای اتاق عمل با چشمای لرزون به پرستار نگاهی کرد و گفت: من مامان و بابام پول ندارن،میشه قبل از عمل بمیرم؟ برای سلامتی همه کودکان مبتلا به سرطان دعا کنید... لایک کن حالــــم خوب است امــــا... دلــــم تنــــگ آن روزهایی شده ام که می توانستم از تــــه دل بخــــندم تــو ... مــاه را دوســت داری ... مــــــن! مـاه هــاست کـــه ، تـــورا ... خیالـت راحـت باشـد , چیــزی نشـده یک شکسـت عاطفـی سـاده ؛ دوستـش داشتـم , دوستـم داشت دوستـش دارم , دیگـر دوستــم نـدارد مانـــــده ام , رفتـــــه هستـــــم , ولــــی او نیـــست به همیـن سادگی ... فقــــط ... فقـط یک نفــر ایـن حـوالی بـدجــــوری... لعنت به آن بوسه ای که شیرینی اش تلخترین خاطره ام شد در نبودت ...!!! فردا دادگاه دارم کاش فردا همونی باشه که انتظارش را می کشم صادر شدن حکم طلاق دلتنگی دلــم خانه ی اجــاره ای نبــود... که بیایی و اجــاره کنی و بعد از مدتی پس بدهی... دل است دیگر! شرط هایقولنــامه ای حالیش نمی شود! نمی دانست عشق تــو تاریـخ دارد... طفلکی فکر می کرد خریده ای آه به قیمتی گزاف! حالا که رفته‌ای به این می‌اندیشم که چرا زنده‌ام هنوز؟ مگر نگفته بودم که بی‌تو می‌میرم؟ خدا یادش رفته است مرا بکشد یا تو قرار است برگردی...؟ دوست داشتن ات را از سالی به سال دیگری جابه‌جا می کنم انگار دانش‌آموز مشق اش را در دفتری تازه پاکنویس می کند رسید صدای تو، عطرتو، نامه‌های تو و شماره‌ی تلفن تو و صندوق پستی تو می آویزمشان به کمد سال جدید تابعیت دائمی در قلبم را به تو می دهم تو را دوست دارم هرگز رهایت نمی‌کنم بر برگه ی تقویم آخرین روز سال در آغوشم می گیرمت و در چهار فصل می‌چرخانمت... یکی بود که می گفت مستـــــی و راستـــــی...؟! او به من می گفت با تو می مــــــــــــانم... در اوج مستــــــی... ولی... مرا تنها گذاشت... در اوج پستــــــــی!!! بعضــــــی ها گـــــــ ـــــریه نمی کنند! اما از چشــ ــــــــ ـــــم هایشان معلوم است که اشکــــی به بزرگی یک سکــــــــــ ــــوت، گــــوشه ی چشمشان به کمیـــ ـــن نشسته ... به خوابهایم سرک نکش وقتی در لحظات بیداری ام حضور نداری
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۲/۰۱/۱۰ - ۱۲:۰۰

اشتراک گذاری:

تویتر

برچسب ها:

1

2

1 2

لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.

درج آگهی

تبلیغات

کاربران آنلاین (0)