توبودی و من وتردید سکوت وخونه وبارون
چه حرفایی که ناگفته شدن بازیچه ی درون
ولی خداحافظ شده تک بیت شعرامون
نمیتونم کنم باور که این بود آخر رامون
خداحافظ تایک رویا...شاید تاآخر دنیا
همون جایی که مجنون میگرده در پی لیلا
ا
یه سوال عاشقونه بگه هرکسی می دونه
اونکه دادم دلو دستش چرا دل به من نمیده؟
گفتم از عشق تو میخوام سر بذارم به بیابون
گفت تو عاقل تر از اینی،این کارا از توبعیده
گفتم آرزو دارم تومال من بشی یه روزی
گفت تواین دنیای بی رحم کسی به آرزوش رسیده؟
اونی روکه دوست نداری دنبالت می یاد تاآخر!
اونی که دنبالشی تو،چرادائم ناپدیده؟؟؟!!!
تواز اون روزی که رفتی دل من دیوونه تر شد
رنگ من که هیچی زیبا،رنگ آسمون پریده
سرنوشت گریه نداره خودت اینو گفتی اما
تودل من نمی دونم چرا باز یه کم امیده
تومنو گذاشتی رفتی اما میخوام بنویسم
چقدر واسم عزیزه اونکه از من دل بریده...
خداوندا مرا دریاب که دیگر رو به پایانم
تمام تنم شد زخمی ز تیغ همقطارانم
خداوندا نجاتم ده از این تکرارِ تکراری
از این بیداد دشمن را بجای دوست پـنداری
هیچ با من نیست در این ویرانه ی دنیا
در این نامردی ایام ، در این غمخانه ی دنیا
هیچ با من نیست در این آغازِ بی پایان
ز راه مرگ هم برگشتم ، که مردن هم نبود آسان
همانهایی که می گفتند همیشه یار من هستند
به هنگام نیاز افسوس به رویم دیده بر بستند
من غريبه ی دیروز و آشنای امروز و فراموش شده فردایم
مدت هاست كه در جاده عشق پنهانم. غم و شور عشقي در دلم هست كه هر چه ميروم يا دور تر ميشوم ویا فاصله ميگيرم يا هنوز هم بايد راه بروم... اما باز هم نميتوانم ثابتش كنم
کسی در قلبم پنهان بود که همه ی نفس های زندگیم شده بود
اما اورفت
برای همیشه
وحال باز هم خاطره هایش نفس هایم هستند
ومن قلبم هنوز به یادش می تپدودوستش...
خدایا وقتی ازم گرفتی وبهم بخشیدی فهمیدم معادله زندگی نه غصه خوردن واسه نداشته هاست نه شاد بودن واسه داشته ها...
تاریخ آخرین ویرایش مطلب: تاریخ آخرین ویرایش: ۹۱/۰۸/۱۸ - ۱۵:۱۹
لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید.
ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.