عاشق دروغگو
سلام عاشق دروغگوی من
دیدی که تقدیر ندادت به من؟
دیدی گذاشت غزل دیوونت بشه؟
دیدی نذاشت خانوم خونت بشه؟
دیدی عاشق دروغگو،عشق تو
کاری کرد دروغات باورم بشه
میدونستم وسطاش کم میاری
میدونستم هیشکی فرهاد نمیشه
فرهاد قصه ی شیرین یه عاشق واقعی بود
دیگه که مثل فرهاد عاشقی پیدا نمیشه
شده بودی همدم غزل کوچولوی دیروز
دلشو برده بودی با دوتا شاخه گل رز
باشه عشقم برو خوش باشید باهم
واسه حرف آخرم یه خواهشی ازت دارم
نکنه به عشق تازت مثه من دروغ بگی
نکنه بهش دروغکی بگی دوسش داری
انقدر دوست دارم که چشمامم ابری میشن
وقتیکه نبودنت رو جلوچشمام میارم
میدونم عشق منمکهنه شده
برو خوش باش!هنوزم دیرنشده
دل خسته
نامه هام که بی جوابه میدونم
اما بازم مینویسم،میخونم
دل خستم شب وروز واسه تو بال بال میزنه
میشه برگردی پیشم؟آخه داره بالام میشکنه
خدا! من ازش گذشتم بذار زندگی کنه
بذار واسه مجنوناش نقش لیلی عاشق پیشه روبازی کنه
چه نگاه سردی داشت لحظه ی آخر عشق من
چه دل بی دردی داشت روزای آخر عشق من
ما که بی شما نمیتونیم بشیم مثل قدیم
ماکه بایاد شماتا این جهنم اومدیم
دل خسته ی من عاشق عاشق بودنه
زندگیش ازاولش تا آخرش یه راه پرپیچ و خمه
با دل خسته اومد با راه پیوسته اومد
حالا که دلش شکست داره میره
میره تا حقشو از این زندگی پس بگیره
دل خسته یه کم دیگه بمون،دووم بیار
بخدا میاد پیشم بروواسه اومدنش
آینه و شمعدونی بیار

دارم عکساتو میبینم
دارم عکساتومیبینم چه دنیای قشنگی داشتیم
واسه خاطراتمون ازجون ودل مایه میذاشتیم
دارم عکساتومیبینم یاد خنده هات میوفتم
یاد بچه بازیات،یاد چشمای سیات
دارم عکساتومیبینم،عکس کودکیت عزیزم
اشکامو همیشه دارم واسه اون عکست میریزم
میگی ازمن چی دیدی؟میگی چراقالم گذاشتی؟
تومنو با کی دیدی که اینجوری تنهام گذاشتی؟
چرا من نمیشدم سنگ صبورت؟
چرا لایق نبودم واسه شکستن غرورت؟
چرا غم هاتو واسه من نگفتی؟
من فقط بودم جز اهل قبورت؟
بخدا دلم میخواست یه باربگی دلت گرفته
واسه آدما بگی که منم سنگ صبورت
منکه از تموم دنیا جزچشات چیزی نداشتم
انگاری لیاقت چشمای نازتو نداشتم
بخدا سخته واسم بگم خدافظ
اما....
قدر خوبی هاتو بدون عشقم