فراموش کردم
لطفا تایپ کنید...
رتبه کلی: 6702


درباره من
قدر دانی...
آموزگارى تصمیم گرفت که از دانش‌آموزان کلاسش به شیوه جالبى قدردانى کند . او دانش‌آموزان را یکى‌یکى به جلوى کلاس می‌آورد و چگونگى اثرگذارى آن‌ها بر خودش را بازگو می‌کرد. آن گاه به سینه هر یک از آنان روبانى آبى رنگ می‌زد که روى آن با حروف طلایى نوشته شده بود...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۱ - ۲۱:۳۲ ( 0 نظر , 418 بازدید )
طمع...
پیرمردی نارنجی پوش در حالی که کودک را در آغوش داشت با سرعت وارد بیمارستان شد و به پرستار گفت:خواهش می کنم به داد این بچه برسید. بچه ماشین بهش زد و فرار کرد. پرستار : این بچه نیاز به عمل داره باید پولشو پرداخت کنید. پیرمرد: اما من پولی ندارم پدر و مادر این بچه رو هم نمی شناسم. ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۱ - ۲۱:۲۰ ( 1 نظر , 437 بازدید )
به خود آ... - انجمن شعر
  ای آن که طلبکار خدایی به خودآ... از خود بطلب که از خدا نیست جدا... اول به خود آ چون به خود آیی به خدااا... اقرار نمایی به خداییه خداا...!!! ...
تاریخ درج: ۹۱/۰۹/۰۱ - ۱۹:۵۴ ( 0 نظر , 348 بازدید )
چگونگی درج آگهی در سایت و قسمت تبلیغات سایت و اپلیکیشن آموزش زبان انگلیسی urg.ir
کاربران آنلاین (0)