فراموش کردم
رتبه کلی: 1869


درباره من
(((((pishiiiiiiiiii ((((((emo (pishiiiiiii )    
   
عنوان: وصیت آخری من
وصیت آخری من
کد برای مطالب، وب سایت و وبلاگ: بازدید کل: 512 بازدید امروز: 154
توضیحات:
چه قشنگه وقتی میرم...جلوی راهم وایسه...دستامُ بگیره و بهم بگه پیشم بمون...
چه قشنگه وقتی میرم...تو چشام نگا کنه...بذار فقط یه بار دیگه حس بکنم،عاشقترینم...
چه قشنگه وقتی میرم...دستمو بگیره و بگه یا بذار منم بیام،یا خودت تنها نرو...
چه قشنگه وقتی میرم...صدام کنه...بگه تو رو خدا بمون...بازم بگه دوسم داره...
چه قشنگه وقتی میرم...تو بغل بگیرمش...نازش کنم...ببوسمش و با چشای خیس بگم باید برم...
چه قشنگه وقتی میرم...نامه ای واسش بذارم...توش بگم هر جا که باشم...بازم خیلی دوستت دارم...
چه قشنگه وقتی میرم...بغض سردم بشکنه...با دستای پاکش تموم اشکام پاک کنه...
چه قشنگه وقتی میرم...فقط یه بار دیگه،خودمو تا قاب چشماش ببینم...بگم اونم دوسم داره...
چه قشنگه وقتی میرم...هوا بارونی بشه،دل آسمون شهرم واسه من تنگ بشه...آخه هرموقع دلش ابری میشد گریه میکرد...میومد کنار من با دل من حرف میزد...
چه قشنگه وقتی میرم...میدونم اونم منو خیلی دوست داره...میدونم اگه بمونم تا ابد پیشم می مونه...
چه قشنگه وقتی میرم...باز خیالاتی میشم من...باز میگم اونم دوسم داشت و میگم براش مهمم...
اما تا چشایه خیسم به شکستناش میفته تا تمومه آسمون صدام میپیچه که...که میگم...دوســـــــــــم نـــــــــداشـــت...
چه قشنگ بود وقتی بودم...تا دلم هواش میکرد،میومد دوباره پیشم...یه کمی زخم زبونم میزد و فقط دعا میکردمش...
چه قشنگ بود وقتی بودم...هی میگفت دوسم نداره...هی میگفت براش مهم نیست که کجا یا پیش کی بودمُ هستم...
چه قشنگ بود وقتی بودم...تا یه کم دلش میگرفت...میومد و باهام درددل میکرد...اما به محض اینکه من دلم میگرفت و میخواستم حواسش به من باشه...باز دوباره من می موندم با همه دلواپسیام...
چه قشنگ بود وقتی بودم...وقتی زیر سقف آسمون آبی خدا...باهاش تنها میشدم...حس میکردم همه دنیا توی دستای منه...
چه قشنگ بود وقتی بودم...همیشه صداش پیشم بود...یا خودش بود یا هواش بود یا نگاهش فرقی نداشت...ولی هیچ کجایی تنها نبودم...
چه قشنگ بود وقتی بودم...میدونستم اگه از غصه بمیرم سر خاکمم نمیاد...نمیپرسه چرا مردم...واسه همینم که شده آروم و بی صدا تمومه غصه هام تو دلم پنهون میکردم که...
چه قشنگ بود وقتی بودم...نمیپرسید که کجام...پیش کی ام...براشم مهم نبود که زنده ام یا مرده...
چه قشنگ بود وقتی بودم...غصه هاش من میخوردم...غصه هامم من میخوردم...غصه ها رُ من میخوردم...غصه هامونو من میخوردم...غصه های عالمم من میخوردم...
چه قشنگ بود وقتی بودم...یه شب اون اولا بهم گفت دوسم داره...منم یه عمر اسیر این جمله شدم...
چه قشنگ بود وقتی بودم...یه شب اون آخرا،بهم گفت دوسم نداره...گفت داره میره و میخواد تا ابد تنهام بذاره...
چه قشنگ بود وقتی بودم...واسه اینکه دلخور نشم میگفت دلیل رفتنم تو نیستی...اما چه قشنگتر بود وقتی میگفت بخاطر تو بود که رفتم...
چه قشنگ بود وقتی بودم...هر چی هم که میکشیدم حرفی نمیزدم،ولی آخر به جرم بد بودن تنهام گذاشت و رفت و رفت...
اما حتی وقتی رفت...پشت هر نماز میگفتم ای خدا هیچی ازت نمیخوام...فقط گلم بهم برگردون...
چه قشنگه وقت رفتن...حالا برگشته کنارم...دوباره پیشم می مونه...
چه قشنگه وقت رفتن...میگه من براش مهمم...میگه اونم دوسم داره...میگه بمونم و نرم...
چه قشنگه وقت رفتن...هنوزم همونه...هنوزم عوض نشده...
چه قشنگه وقت رفتن...بی خبر میرم از این شهر که نگه خواستم عذابش بدم...
چه قشنگه وقت رفتن...اون همه منتظر موندم که قبل سال تحویل سراغمو بگیره...اما خبری نیومد و خودم سراغشو گرفتم بلکه راضی شم به موندن...
چه قشنگه وقت رفتن...باز نمیخواد حتی یک بار فقطم بخاطر من پاشُ رو غرورش بذاره...بگه منو بخاطر خودم دوست داره...میخواد بمونم کنارش...
چه قشنگه وقت رفتن...هنوز براش مهم نیست با کی هستم با کی بودم یا کجا...
چه قشنگه وقت رفتن...باز بهم دروغ نمیگه...اما حتی به دروغ وقتی میگه دوسم داره...باز دلم میخواد کنارش باشم و هرگز نرم...
چه قشنگه وقت رفتن...میگه باز عزیز ترینه...میدونه براش میمیرم...میدونه برام عزیزه...
آخه مهربون ترینه...اینو خیلی خوب میدونم،یه شب از شبایه رفتن،خودش اینو گفت بهم...
آخه مهربون من...مهربون ترین دختر دنیاس...ولی نمیدونم چرا سهم من از این مهربونی ها فقط چندتا شکست ساده و چندتا دروغ عاشقانه شد،همین...
...
***مهربونم...خیلی دوستت دارم...نذار باور کنم میرم...بیا راهمُ ببند...بگو بازم برات مهمم...***
...
چه قشنگه وقتی نیستم...کسی نیست واسش بمیره...شاید احساس بکن براش عزیزم...
چه قشنگه وقتی نیستم...شاید یک شب بتونم وقتی سر رو بالش میذارم،بی دقدقه و آروم خوابم ببره...
چه قشنگه وقتی نیستم...حس کنه دلتنگ منه...حس بکنه میخواد منُ...
چه قشنگه وقتی نیستم...حس کنه جام خالیه...شاید یه کم یادم بیفته...
چه قشنگه وقتی نیستم...بفهمه چقد دوسش داشتم و چقد منُ عذاب داد...
چه قشنگه وقتی نیستم...وقتی تنها میشه بازم حس کنه براش عزیزم...آخه اون خیلی واسه دلم عزیزه...
چه قشنگه وقتی نیستم...دیگه چشماش پیش من نیست...نه صداش پیشمه و نه یادمه...انگاری هیچی نبوده بینمون...
چه قشنگه وقتی نیستم...یه دم آروم نمیگیرم...میدونم هرجا که باشم...نمیشه تنهاش بذارم...
چه قشنگه وقتی نیستم...یه کم اون دلواپسم شه...نمیخوام آواره باشه اما دنبالم بگرده...
چه قشنگه وقتی نیستم...میدونم بدون اون تنهای تنها میمیرم...
چه قشنگه وقتی نیستم...دیگه وب نیست...دیگه نامه های من نیست...دیگه موسیقی نرم عاشقی نیست...
چه قشنگه وقتی نیستم...دیگه چشمام پر از اشک و بغضی گوشه گلوم نیست...
چه قشنگه وقتی نیستم...آسمون ابری نمیشه...نه زمستون میاد و نه بغض عشقم میشکنه...
اما خدا...
چه قشنگه ترسم از وقتی که...من نباشمُ به دیگری تکیه کنه...
چه قشنگه ترسم از وقتی که...گریه هاشُ با هیشکی نگه...بغض بشه توی گلوش...خدایی نکرده... مریضش بکنه...
چه قشنگه ترسم از وقتی که...درد و دلشُ با من نگه...رقیبم حرفاشو بشنوه...بگه دوسش داره...
چه قشنگه ترسم از وقتی که...تو سرمای این خیابونا،کنار این گرگای تشنه،داره دنبالم میگرده...
نه خدا...!!!!
اینو نمیخوام...نمیخوام تنها بمونه...نمیخوام به دیگری تکیه کنه....نمیخوام غصه هاش غیر از خودم با کس دیگه ای بگه...
من براش هیچی نبودم ولی لااقل تمومه غصه هاش مال خودم بود...
دلمم خوش بود به اینکه لااقل،حتی اگه دوسم نداره،غصه های قلب مهربونشُ بهم میگه...شاید آرومتر بشه...
واسه این بود که تموم این مدت،دلواپسش بودم...میترسیدم دلش سنگ صبوری بهتر از من پیدا کنه و دیگه سراغمُ نگیره...
نه خدا...اصلا قشنگ نیست که تو سرمای خیابون بخواد دنبالم بگرده...شهرمون خیلی کثیفه...پر از گرگای بی شرمه و میترسم بیاد تنها تو شهرمون خدا...طعمه این و اون بشه...
من میرم، اما نذاری بدونه کجا رفتم...چرا رفتم...چطور رفتم...شاید دلش به حال من بسوزه...اما دستش که بهم نمیرسه...
نمیدونم شایدم بشه نرم...شایدم بازم بمونم با تموم خوبی و بدیش بسازم...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...با دلم بازی کنه...پا روش بذاره...دوباره قهر کنه...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...باز دوباره مثه قدیم بگم چقد دوسش دارم...بگم هنوز عزیزمه...هنوز مهمه اون برام...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...تا بخوام یه لحظه آروم بگیرم سر برسه...دوباره تمومه آرامشمُ خط بزنه...بازم بره...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...باز با هم تو کوچه خاطره مون،کنار هم حرف بزنیم...بگیمُ بخندیمُ حس بکنم دنیا بازم مال منه...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...دوباره با دستای قشنگ و گرمش،دست سردمُ بگیره تا یه کم آروم بگیرم...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...تا بخوام یه بار بگم دوسش دارم...خودش بزنه به اون راه و چه آسون رد بشه...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...باز تا یه کمی دلم اگه گرفت...تا صداشُ میشنوم،شادی و آرامش تموم جونمُ پر بکنه...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...نذارم تنها بشه حتی یه بار...مثه اون موقع که تنها نمی موند...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...باز بگه مهربونترین دختر دنیاست...باز بپرسه:غیر اینه...؟
چه قشنگه اگه بازم بمونم...مثه قدیما من بگم...نه... غیر از این نیست...باز بگم تو مهربونترینشونی...
چه قشنگه اگه بازم بمونم...فقط بشه حسش کنم...نازش کنم...یه بار دیگه ببینمش...
شاید اگه بخوام برم...اینجوری آسون تر باشه...
آخه خداجونم تو که میدونی خودت...طاقت رفتن ندارم...اینجوری تنها که برم،زیاد نمیگذره، تو سرمای خیابونای این شهر عذاب...تک و تنهایی میفتم میمیرم...
کاش ببینه عاشقش مرد و بیاد سرمزارم...
چه قشنگه وقتی مُردم...باز بیاد سر مزارم...که یه وقت تنها نمونم...
چه قشنگه وقتی مردم...دست رو تابوتم بزاره...حس کنم عاشقترینم...حتی حالا هم که مردم...
چه قشنگه وقتی مردم...سر مزار من بشینه...یه کمی اشک بریزه...شاید اگه یه قطره اشکش رو مزار من بریزه...باز دوباره جون بگیرم...باز بشه پیشش بمونم...
چه قشنگه وقتی مردم...واسه من مشکی نپوشه...دوست ندارم...وقتی عاشقونه مردم...تو لباس مشکی بشه نگاش کنم...
چه قشنگه وقتی مردم...صبر کنه همه برن...وقتی باهم تنها شدیم...با خاک من حرف بزنه...شاید صداشُ بشنوم...
چه قشنگه وقتی مردم...دیگه تنهام نذاره...هر شب جمعه بیاد سر مزارم...با دو شاخه گل سرخ...شاید دیگه تنها نمونم...
چه قشنگه وقتی مردم...به گوشش برسه یک روز...که تموم هفته قبر من...بوی عطر اون میدونه...شاید اینبار بفهمه...که چقد برام عزیزه...
چه قشنگه وقتی مردم...یه موقع تنها نمونه...میترسم تنهایی زندگی براش سخت بشه...
چه قشنگه وقتی مردم...دیگه قهر نمیکنه...نه...دیگه طعن نمیزنه...نه...دیگه تنها نمیشه...نه...
چه قشنگه وقتی مردم...بیاد سر مزارمن،گلای سرخ پرپر کنه...سرخ نماد عشقه و کاشکی که عاشقم بشه...حداقل حالا که مردم...
چه قشنگه وقتی مردم...رو سر مزار من با خون خودم،بنویسن:عاقبت بند سفر پایم بست...میروم خنده به لب،خونین دل...
میروم از دل من دست بدار...ای امید عبث بی حاصل...
چه قشنگه وقتی مردم...دیگه نیستم...دیگه رفتم...دیگه مردم...فقط همین...
ای خدا ترسم از اینه بعد مردنم نیاد سراغمو به این وصیتم نخواد عمل کنه...
ترسم اینه بعد رفتنم حتی،سراغ خاکمم نیاد...باز بمونم با چشم خیس و تر من...
ترسم اینه حتی وقتی مردمم انقد عذاب بده منُ،که زیر خاک اون جسم بی روح منم،خون براش گریه کنه...
ای خدا...اون مهربونه...مگه میشه بذار تنها برم...تنها بمونم یا اصلا تنها بمیرم...؟
اون دلش پاکه خدا...صدامو میشنوه خدا...بذار بیاد پیشم خدا...
...
قصه من داره به آخر میرسه...
آخر قصه من یعنی...آخر حرفای این وب...آخر نامه هامون... یا آخر انتظارمن...
نه انتظار قشنگیه،نه نامه های مهربون...نه وب نوشتای قشنگی اما،همه شون یه حرف دارن و اونم اینه که...
عشقم...چه باشم چه نباشم...چه بمونم چه نمونم...چه بمیرم چه نمیرم...همیشه دوستت دارم...
آره...قصه من نه افسانه بود،نه یه رمان عاشقانه...
ولی هرکی میشنیدش،تو عمق احساسش غرق میشد...
یکی که هرشب واسه خوشبختی معشوقش دعا میکنه و هرشب لای گریه هاش خوابش میبره و هربار خواب گلش میبینه...
اما اون یکی تا دلش میگیره یادش میفته که...آره،یکی هست که غصه هام بخوره...اونوقت تا دلش شاد میشه...دوباره تنهاش میذاره...
نه میخوام قصه بگم،کسی رو سرگرم کنم...نه میخوام درد دلم را با این صفحه کلید و مانیتور بکنم...
میخوام صدام به گوش اونی برسه که هیچوقت منُ نمیشنوه...
میخوام اینبار بشنوه و احساس بکنه...که اونی که تنهاش گذاشت...از اول یه قلب کامل داشت...اما یه بار معشوقش زد قلبشُ 2تیکه کرد...
از اون به بعد یه تیکه قلبش گم شد و تیکه بعدیش همون تیکه ای بود که عاشقونه می تپید...
اون یه نصفه جای نصف دیگه هم می تپید...و لای تموم تپشاش داد میزد...میگم هنوز دوستت دارم...
...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی شاهزاده میفهمه که گدا،از اولش گدا نبود...تا دلش اسیر شاهزاده خانوم قصه شد...شد فقیر کوچه گرد شهرمون...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی سیندرلای قصه ما،دنبال کفشش نیاد...که خود شاهزاده قصر بزرگ...دربه در دنبال صاحب کفش آواره شه...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی که زیبای خفته،آروم خوابش میبره...شاهزاده تا بوسه گرمشُ زد،کنار معشوقش،آروم و بی دقدقه...خوابش ببره...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی شاهزاده به جای سفید برفی،سیب مسموم میخوره...که مبادا معشوقش یه ذره سختی بچشه...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی دیو تنها بره،تا که مبادا دلبرش،اسیر زندونش بشه...
چه قشنگه آخر قصه من...وقتی معشوق خودم،یه ذره دوسم نداره...پس منم میرم که هیچوقتی دیگه...دیگه حرفامُ به یادش نیاره...
ای خدا وصیتم به سر رسید...اما باز حرفام تموم نشد خدا...
آخه حرفایی دارم که اگه یک جمله ش به زبون بیارم...فرشته هات از عرش خون گریه می کنن و خود شیطان چشماش پر از اشک میشه...
حرفایی دارم که اگه یه جمله ش فقط بگم...کمر بلند کو ه ها خم میشه...
ای خدا دارم میرم...اما...
بدون حالا که دارم من میرم...
2روزه عشق من حتی سراغی از دلم هم نگرفته...
اما باز...
بذار حرفام بگم شاید صدامُ بشنوه...
ای خدا از من وصیت به خودت...وقتی رفتم نذاری یه لحظه تنها بمونه...
نذاری دستای سرد سرنوشت تموم خاطراتم پاک بکنه...
نذاری اگه یه لحظه یادمم کرد...تو چشاش یه قطره اشک،آهسته حلقه بزنه...
ای خدا تو رو به عرشت قسم...دل من خیلی براش تنگ میشه...حتی رفتنم بخاطر خودم نیست و برا اونه ولی اگه سراغمُ از آسمون گرفت...
بهش بگین شاید یه روز باشه که برگردم دوباره...شایدم راهم که سرده،لای سرما یخ ببندم...شایدم بارون بباره زیر بارون قطره قطره آب بشم...هیچوقتی پیدام نکنه...
ای خداباید تشکر بکنم...از تووُ از سرنوشتی که برام رقم زدی...
هر زمانش واسه من یه خاطره س...چه بد و چه خوب...تو همه ش،یه دختری نشسته که خیلی دوسش دارم هنوز...
مثه خواهرم می مونه... واسه من عزیزترینه...نذاری دستای سرد رقیبم...واسه یک بارم شده دستایه پاکشُ بگیره...
حسرتش به دلم می مونه...یک بار دیگه...دستم بگیره حس کنم چقد دوسش دارم...
حسرتش به دلم می مونه...که فقط یه بار دیگه صدای زیباش تو گوشم طنین بیفکنه...
یا فقط یه بار دیگه تو چشای ناز اون خودمُ ببینم...اما ای خدا بازم گلایه ای ازت ندارم...تو خودت ازم گرفتیش...شاید قسمتم همین بود...
پس فقط از من وصیت...که خودت مواظبش باش...
ای خدا به حرمت تموم اشکایی که تو نبودش ریختم...یا تموم بغضی که تموم مدت تو گلوم نشسته بود...هیچ کجا تنهاش نذار...خیلی عزیز اون برام...
دیگه چیزی هم نمیگم همه حرفام زدم اما خدا یادت نره...
گل من هرجا که باشه یکی عاشقش می مونه...هیچ کجایی فکر نکن بی کس و کاره...
ای خدا دوستت دارم...
 
درج شده در تاریخ ۹۱/۰۵/۲۴ ساعت 23:03
برچسب ها:
اشتراک گذاری: تلگرام فیسبوک تویتر
تبلیغات

1
1


لوگین شوید تا بتوانید نظر درج کنید. اگر ثبت نام نکرده اید. ثبت نام کنید تا بتوانید لوگین شوید و علاوه بر آن شما نیز بتوانید مطالب خودتان را در سایت قرار دهید.
فراموش کردم
کاربران آنلاین (0)