من زنده بودم اما انگار مرده بودماز بس که روزها را با شب شمرده بودمیک عمر دور و تنها، تنها بهجرم اینکه اوسرسپرده میخواست، من دلسپرده بودمیک عمر میشد آری در ذرهای بگنجماز بس که خویشتن را در خود فشرده بودمدر آن هوای دلگیر وقتی غروب میشدگویی ... تاریخ درج: ۹۳/۰۸/۱۸ - ۱۳:۲۵( 0 نظر , 134
بازدید )
در جلسه امتحانِ عشق
من مانده ام و یک برگه سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی...
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود!
در این سکوت بغض آلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند!
و برگه ی سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش می کشد!
عشق تو نوشتنی نیست...
در برگه ام، کنار آن قطره، یک قلب ... تاریخ درج: ۹۳/۰۸/۰۷ - ۱۸:۳۸( 1 نظر , 152
بازدید )