دور نیست
صد ها نفر می میرند
هزاران نفر را شرمی بر جبین می نشیند با ترس
و دوباره زنده ـ مرده بادها
کرکس وار بر آسمان شهر سایه می اندازد
دور نیست
هزاران نفر می میرند
و کودکان با ریتم توپخانه می خوابند
و صبح ،چای را با طعم باروت و معجونی از قطائف و خون
قط می زنند انسان را قناسه های مجنون
... دور نیست
که بسته های مک دونالد را ۲۰۱۲ میلیون بار بر فقر شهر می پاشند
و آنان که ندارند تکثیر می شوند
در پستو های سیاه
وآنان که داشتند
هنوز هم دارند و با لبخندی در دست
نداشتن را عادلانه تقسیم می کنند
دور نیست
برادر ،مادر را به نیم مثقال در بازار می فروشد
وپدر ،خواهر را به سربازان وا می گذارد در ازای قرصی نان
دور نیست
دور نیست
ابلیس تمام قد از تمام سوراخ ها سر می کشد
و صمیمانه خدای را می بوسد
در شهر راه می روند و
خیل خانه ، نوزاده شده گان خیس از آب جنین را
پیش پای شان سر می برند
و ما دست در دست
سرود می خوانیم و
خواب می بینیم و
جهان دهکده ای می شود
ـ تنها موالی شاید ـ
برای دقیقه ای آرام ریدن!