درباره من

 









نمی دونم شاهین واست تا بحال پیش اومده که دوست داشته باشی خودتو از هم بِدَری و از خودت و تک تک سلول های تنت چِندشت بشه ؟ امروز با کوله پشتی رو کولم تو راه خونه بودم. یک مرد شصت ساله با ماشین واسم ایستاد، می گفت فراری هستی ؟ بعد تراول پنجاه تومنی نشونم داد. اون لحظه از خودم، جنسیتم و کشورم چِندشم شد. دوست داشتم خودمو بزنم تا دلم خنک بشه. من متنفرم از جنسیتم، از هموطنام، از ناتوانی واسه دفاع از هویتم، از تحقیرهایی که به واسطه ی جنسیتم می شم.
پاسخ شاهین :
دوست داری امیدوارت کنم، دوست داری برایت#بغض کنم و بازهم#اعتراض کنم ؟ به آن اقلیتی که حتما ما از آنها نیستیم. نه امیدوارت نمی کنم چون من نماد یه ملت رو به انحطاطم. امید را بسپار به کسانی که با اعتدال و #تدبیر در پی عقیم کردن گوش هایمان هستند. مگر نمی بینی خیل خوشحالان و خوش خیالان خام را ؟ ما را چه به قرص های تاخیری ؟ ما را چه به انزال زودرس ! آنان که با خاطرات تجاوز به دیگران خود ارضایی فکری می کنند. وقتی می گفتم مشکل ما فقط یک حکومت نیست، باور کن ما خیلی هم با این جماعت فرقی نمی کنیم. ببین دختر به جای آن مرد شصت ساله روی من تف کن. بر سر من و ما بالا بیاور که ادعای #روشنفکری باسن مان را پاره کرده است و #آزادی_بیان حلقوم مان را جر می دهد و در پنهان و آشکار همچون آنان حقیر و کثیفیم، ما اینیم. امید می خواهی ؟
بنشین و #portishead گوش کن و بغض کن و #سیگار بکش و در اتاقت داد بزن. بعد من برایت از #آزادی و #عشق#مردم و #وطن#هنر و یک مشت فلاکت و خاکستر می خوانم و همچون اپیزودی از قهوه تلخ می رقصیم و کوروش و علی را همزمان قرقره می کنیم و خدا کند خشتک مان میان لندن و نیویورک و تهران جر نخورد. چقدر دلم پر است و همیشه نباید گریه کرد گاهی باید رید !.... ما مرد نیستیم خانم،مرد نیستیم،امشب دلم یه شکم سیر گریه میخواد...
.
#پ_ن :نیازی به #بغض نیست، این #زخم به کمی اندیشه #محتاج است...
.
#شاهین_نجفی











 

درج شده در تاریخ ۹۵/۰۸/۱۰ ساعت 17:56

کاربران آنلاین (0)