گفتی مثل یه کوه پشت سرتم،بهم تکیه کن
تکیه کردم،اما افتادم،آخه فقط غبار بودی
گفتی زمین زیر پاتم،محکم قدم بردار
محکم برداشتم،اما خوردم زمین،آخه تو یخ بودی
گفتی چترتم،برو زیر بارون
رفتم،اما خیس شدم،آخه تو بسته بودی
گفتی خودکارتم،بنویس هرچه دل تنگت می خواهد
نوشتم،اما ننوشت،آخه تو تموم شده بودی
گفتی سنگ صبورتم،باهام حرف بزن
حرف زدم،اما خورد شدم،آخه تو کلوخ بودی
گفتی جا سویچیتم،کلیدت رو بده به من
دادم،اما خسته شدم،آخه تو دلم رو واسه همه باز کردی
گفتی قاب عکستم،عکست رو بده من
دادم،اما شکستم،آخه وقتی قاب افتاد شکست
زیر عکسم،عکس یکی دیگه بود
گفتی رفیقتم،بزن قدش
زدم،اما تو محو شدی،آخه تو حباب بودی
حالا من میگم:هی رفیق پاشو از خواب،سرتو از رو شونم بردار…
چیه ؟فکر کردی خواستم با بهم زدن خوابت تلافی کنم ؟
نه ! خواستم بگم رسیدیم ته خط، کل مسیر خواب بودی