کسی به طبیعت نمیتواند بگوید چرا زمستان شدی؟
چرا پاییز نیامدی؟ کسی نمیتواند به برف بگوید چرا اب شدی؟
یا اصلا چرا امدی که اب شوی؟
کسی نمیتواند به زمین اعتراض کند که چرا انقدر سرد میشوی...
کسی نمیتواند به پاییز بگوید که چرا دلگیری؟
چرا برگ ها را حرام میکنی؟
چرا زرد می شوی ؟ چرا اخم می کنی؟ چرا اشک میریزی؟
کسی که به تابستان نمی گوید که چرا انقدر گرمی؟ کسی نمی پرسد بارانت کو؟
از همه مهمتر بهار که همه چیز تمام است و هیچ کس به بهار نمی گوید تا حالا کجا بودی؟
وکسی نمی گوید چرا نمی مانی؟
هیچ کس از تابستان توقع برف ندارد وهیچ کس از زمستان توقع گرمای تابستان و کولر ابی ندارد...
همان قدر که طبیعت حق دارد همیشه بهار نباشد ادم هم حق دارد یک وقت هایی سرد باشد
یک وقتهایی به طرز خفه کننده ای گرم باشد
گذر فصل ها طبیعت ادم است ادم همیشه بهار نیست