هیچ زنی را در هیچ کجایِ دنیا
نمی توانی پیدا کنی
که به یکباره عاشقِ مَردی شود!
زن ها، آرام آرام
در یک مَرد جوانه میزنند
اما امان از وقتی که زنی
در وجودِ مَردش ریشه بدواند...
این جور عشق هایِ
یک زن را هیچ تبری
نمی تواند از پا در بیاورد...!
حالا می خواهد تبرِ زمان باشد ،
یا حتی
تبرِ مرگ...
اما چرا، همیشه
یک استثناء وجود دارد!
و آن برای از ریشه خشکاندنِ یک زن،
خیانت به عشق ِاوست...
تو
مثل دندانی هستی
که درد می کنی...
رسیده ای به عصب!
اما من دلی ندارم برای "کندن"
می فهمی؟!
دوست داشتنت چقدر دردناک است...!
چشمانم
همه ی دارایی من است!
تو شرطت را دوست داشتن بگذار
مدیونم اگر
نبازمشان ...
خودم را قانع میکنم ...!
که شاید نمیخواند ،
که شاید به گوشش نمیرسد ...!
که شاید ،
مردمِ شهر خبردارش نمیکنند :
از حجمِ دلتنگی ام ...!
مگر میشود یک نفر جان دادنَت را ببیند ؛
بداند مخاطبِ تمامِ شعرهایش هستی
و سراغَت را نگیرد ...؟!
حوالی چشمانت
همه چیز آرام است ...
#طُ ؛
تمام مسکن ها را
به چالش کشیده ای !!!