مشکلتان چیست؟!
به قول قدیمی ها
هم خدا را میخواهید و هم خرما را!
دوست داشتن و وجودش را
از همه پنهان میکنید و
پای ثابت کردن که به میان میآید
ادعایتان میشود که چیزی کم نگذاشته اید!
همین که بودنش را از عالم و آدم پنهان نکنید
خودش ثابت کردن است!
"عشق شجاعت میخواهد"
یلدا
وعده یِ آخرین دیداره ما
در فصلِ زرد و تلخی که ؛
تو بی من ،
و من بی تو
چه بی رحمانه
گذشت
میایید با یک دنیا عشق
قربان صدقه میروید
اسیر میکنید
بعد دلتان را که زد
میگویید ببخشید
ما به درد هم نمیخوریم
عزیزم، ببخشید را برای
این روزها نساخته اند
ببخشید برای اتفاقات ناخواسته است
نه اینکه خواسته چنگ بیندازید
کارتان که تمام شد بگویید ببخشید
مانند سونامی بیایید
یک فکر آرام را بیندازید
به جوش و خروش
سر آخر هم که ویرانه ای ماند
بگویید ببخشید
گیرم که ببخشید
شما خودت میتوانی خودت را ببخشی؟
مَعشوقِه اَش،
پاییز بود؛
هَمانقَدر کوتاه،
هَمانقَدر زیبا،
هَمانقَدر تَلخ..!