فرق میکند جانم
ابرازِ احساساتِ ساعتِ یک ظهر
با ساعتِ دهِ شب
اولی جوابش "مرسی"ست،
میبیند و رد می شود...
دومی اما دلش را میلرزاند
مکث میکند
فکر میکند
هرچیزی اوجِ ساعتِ مصرف دارد
به وقتش که استفاده نشود،
از دهان می افتد
بوی "نا" میگیرد!
زمستان باشد و باران های گاه و بی گاه
بیاید و من خانه نشین بمانم؟
حس نمیکنی یک جای کار میلنگد؟
نبود تو مرا خانه نشین کرد
وگرنه من آدم در خانه نشستن نبودم
تصدقت بروم...
نبودم...
#جمعه مرد با احساسی ست،
که دلش معشوقه ای زیبا می خواهد،
که دست های ظریفش را بگیرد و ببوسد
#جمعه زنِ دل نازکی ست،
که دلش همزبانی می خواهد،
با دست های قوی و انگشت هایی
آماده ی نوازشِ چند تار مو...
#جمعه وقتی این چیزها را ندارد
عجیب دلش می گیرد
دروغ میگویند عصرجمعه دلگیر است
من از همان دم صبح دلتنگ میشوم
هوا گرگ و میش میشود
تنهایی کوران میکند
صدای سکوت از همه جا می آید
جمعه ها نباید تنها بود
باید تو باشی
تا خون جای باران چکه نکند