سخت میگذرد این بهار
با هراس نبودنت ..
وقتی عطرِ نمِ باران و
بوی اردیبهشت می پیچد
ناخودآگاه دلم هوایی می شود و
دست به گریبان خیالت ..
حالا من مانده ام و دلی
که با هیچ زبانی آشنا نیست
هیچ نمی داند
جز زبان عشق
هیچ نمی خواهد
جز صدای تو
جز بودن تو ..
جز تو ...
اردیبهشت ...
فصلی که اگر نخواهی،
از سر بی مهری دنیا عاشقش شوی
خودش دست به کار می شود
خود به خود عاشقت میکند
از بس که دلبری را خوب بلد ست
با سر سبزی درختان و
با آهنگی دلنواز حتی عطرِ
دل انگیز بهاری اش
هرگز نمی شود به سادگی
از این فصل گذشت....
بعضی روزها هیچ شنبه اند..!!
بی هیچ شعری و هیچ قراری و هیچ دیداری..
سالهاست تقویمم پر است از این هیچ شنبه ها..
سالهاست تمام هیچ شنبه هایم؛
به هیچ می گذرد...
مرا در آغوش بگیر
و
آهسته بنواز
بگذار همه بدانند
که ساز دل من
فقط با تو کوک میشود...