.
اگر پاییز نبود
هیچ اتفاق شاعرانه ای نمی افتاد
نه موسیقی باد بود
نه سمفونی کلاغها
نه رقص برگ
و من
هیچ بهانه ای برای بوسیدن تو
در این شعر نداشتم ...
پاییز جان ؛
تو همیشه زیبا و شکوهمند و
پُر تب و تاب بودی ،
این ما بودیم که تو را دلگیر کردیم ...
تمامِ ذراتِ عالم و کائنات
به " نوازش " احتیاج دارند ...
نگاه کن
به حالِ خوبِ اسباب و اثاثِ خانه
بعد از گردگیری
بعد از این که نوازش شده اند
و غبارِ بی توجهی از رُخِشان گرفته شده
ببین چقدر شادند و زیبا ...
من و تو که آدمیم و جایِ خود داریم عزیز !
برای داشتنِ " حالِ خوب " ،
همه مان محتاجیم به " نوازش " .
بیایید کم پنهان کنیم خودمان را
زیرِ این ماسکِ زُمُختِ " بی تفاوتی " ...